بخشی از مکالمات در دوران پیاپولشویی
تسلیم نهادهای گنده بین المللی در برابر اراده ی ما!
۶:۲۶ ب٫ظ ۰۸-۰۴-۱۳۹۵
_ الو! بانک مرکزی ایرانه؟
– بفرمایید…
_ از اتحادیه مبارزه با پولشویی زنگ می زنیم. همین الان یه شماره کارت براتون می فرستم زود بلاکش کنید.
_ چرا آقا؟ چی شده؟؟
_ یه نفر لبنانی داره توی بستنی فروشی نزدیک چهارراه طالقانی کارت می کشه. شصتمون خبردار شد یه کلکی تو کارشه.
_ بعله… خب جسارته مشکل چیه؟
_ خودتی! از لبنان پا شده اومده ایران که بستنی بخره؟! بلاکش می کنی یا تحریم ها رو یک سال دیگه تمدید کنم؟
_ حالا شما عصبانی نشین آقا. الان بچه ها رو می فرستم سر چهارراه ببینن قضیه چی بوده؟
*
_ الو وزارت خارجه ایرانه؟
_ بعله امرتون؟
_ گوشی رو بدین عراقچی…
_ سلام. آقا هر چی شده نقض برجام نیست.
_ خودتو نزن به اون راه ناقلا! پامیشی میای سوئیس به ما نمیگی؟
_ شما؟
_ جان کری؟! عه؟ شمایی؟ از کجا فهمیدی من سوئیس بودم؟
_ پسر داییم تو مبارزه با پولشویی کار می کنه. گفت: داشتی از نوشت افزارفروشی دم هتل کوبورک شیش تا خودکار می خریدی؟
_ ای نامرد خبرچین
_ خوب راستشو بگو حالا. چه خبره اینهمه خودکار؟ قضیه چیه؟
_ داشتم می یومدم مذاکره جان تو. گفتم مثه اوندفعه دست خالی نمونم.
*
_ الو بانک مرکزی؟
_ بله بفرمایید
_ ببخشید من اومدم دوبی تفریح. امروز پسرمو آوردم اسباب بازی فروشی.
_ چی می خوای بخری؟
_ چه فرقی می کنه؟ یه تانک اسباب بازی.
_ بیخود! تو این شرایط تحریم می ری از این کالاهای مشکوک می خری اینجوری می شه دیگه!
_ یعنی چی؟ پس چیکار کنیم؟!
_ چه می دونم. حالا فعلاً یه کبوتر سفید بخر به علامت صلح و دوستی شاید کارت درست شد.
*
_ الو؟ اتحادیه مبارزه با پولشویی؟
_ بفرمایید
_ ببخشید من عضو داعشم. یه چند میلیون دلار پول نفت مونده دستم باید برسونم به دست رفیقم تو سوریه. می خواستم ببینم کارمزدش چقدر می شه؟
_ قابلی نداره
_ صاحابش قابله
_شما فقط پولو بریز به حساب ما و رقمو پیامک کن بعد زنگ بزن به رفیقت. باقیش با من. خودمون یه ناقابل واسه شیرینی بچه ها برمی داریم.
ثبت ديدگاه