احوالات اسرائیلی‌ها در زلزله ترکیه
جهود زرنگ و عثمان پلنگ

روزگارانی در بلاد عثمانی، لرزه‌ای بر زمین افتاد، لرزیدنی و خانوادگانِ بسیار را عزادار نمود. افراد مختلف در جاهای مختلف بلاد مختلف، عزم کمک نمودند و آن را به فعلیت رساندند.

مشهوران مملکتش لقز نخواندند و تصویر ممالک دیگر را به‌جای بلاد خودشان نزدند و کلاً بر روی مخ راه نرفتند. جای تعجب است که هیچ سِلِبی (مشهور) از دیار ما نیز آرزوی مرگ آنچنانی نکرد، شاید لوکاتیون (مکان) مدنظرش با جایگَه رخداد یکی نبود اما هرچه که بود، آرزوی رسیدن به خواسته‌اش، لَق‌لَقه‌ی زبان ماست. بیش باد.

جهودانِ جا غصبی نیز آوای یاری سر دادند و آمدند و گشتند و یافتند و بردند و به ریش عثمانی خندیدند، خندیدنی. تازه عکس یادگاری هم گرفتند. صدالبته آن را به عنوان چشم‌روشنی و هزینه کمکشان برداشتند.

هیچ ملیجکی به تریجِ قبایش برنخورد و نباید هم برمی‌خورد. چرا؟ اولاً کم برداشتند، فرض کن رخشِ آسمان، زین کنی و بروی جستجوی آثار باستان، آن هم برای حفظ و نگهداری، بعد چیزی نبری؟ مگر خر مغزش را گزش داده؟

ثانیاً چون صلاح دیده‌اند و تصمیم گرفتند. اِمریک و فِرانس نیز روزگارانی به مملکت همایونی‌مان آمدند و برای نگهداری از باستان‌مان پول هم نگرفتند. حتی در برهه‌ای، شغل وجود آوردند. تمدن غرب همچین چیزهایش خوب است دیگر، آسودگی را برای ملل ثالث می‌خواهد و خود را به دردسر می‌اندازد، حال چیزی هم می‌مِکد، چه شیر باشد، چه نفت، چه تورات و چه هرچه که دل خوش آید.

این‌گون بود و جهود شیطون، از آب، کَره گرفت و زرنگی‌اش را به جهانیان اثبات نمود. از قدیم‌الایام گفته‌اند: ادب از که آموختی، گفت از جهودان شیطون؛ پرسش در آمد چطور؟ پاسخ شنید: به تو مربوط نیست.

ثبت ديدگاه




عنوان