پاچه خیس شلوار
طنز روز | به والله من کاری به کار برق ندارم

شنبه
تازه کلید انداخته بودم و در نهاد را باز کرده بودم که دیدم رئیس، آچار به دست دارد از پله‌های پشت بام پایین می‌آید. همان لباس کار پاره پوره همیشگی را پوشیده بود و دست‌ها و نوک دماغش روغنی بود. پرسیدم آن بالا چه کار می‌کردید که گفت رفته بوده کولر آبی را برای جلسه هیات دولت تعمیر کند. رفت لباس‌هایش را عوض کرد و آمد برای جلسه ساعت شش و نیم صبح که قرار بود برای قطعی‌های برق فکری چاره کنند. توی جلسه وزیر نیرو برکنار شد و وزیر نفت هم تا پای برکناری رفت ولی دستش را گرفت به دامن رئیس‌ و باز برگشت سر کارش. سر ظهر بود و اتمام جلسه که همه عرق ریزان بودند و حتی رئیس هم یادش نبود که کولر را صبح درست کرده. تا کولر را روشن کردم نزدیک بود بروم همانجایی که وزیر نیرو رفت ولی دستم را گرفتم همان جایی که وزیر نفت گرفت و عذرخواهی کردم. رئیس می‌گفت وقتی مردم برق ندارند چرا ما زیر کولر باشیم. به والله از گرما پختیم.

دوشنبه
وزیر نفت یادش رفته بود دستش را به کجا گرفته و مانده برای همین دیروز استعفا داد. آن‌هم وقتی رئیس فهمیده بود مشکل حل نشده و دستور داده بود برق خانه همه وزرا را از سر تیر برق قطع کنند. وزیر دادگستری دیروز عصر داشت نیم ساعتی با رئیس حرف می‌زد که به والله من کاری به کار برق ندارم کلا ولی رئیس می‌گفت همین که کار نداری دلیل قطع برق خانه‌ات است. وزیر دفاع هم قرار است امروز صبح با دستاورد‌های جدید بیاید شاید دل رئیس را به دست بیاورد و برق خانه‌اش را پس بگیرد. از هورالعظیم هم خبر می‌رسد جلسه رئیس محیط زیست و شرکت توانیر و اعضای شورای تامین خوزستان تمام شده و امروز بعد از اینکه آب پاچه شلوارهایشان را خیس کرده است نیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری اجازه دادند بعد از سه روز برگردند سر خانه زندگیشان.

چهارشنبه
رئیس صبح امروز از لب هامون آمد و بچه‌ها می‌گفتند دیروز عصر به زور استاندار سیستان و بلوچستان را از زیر مشت و لگدهایش بیرون آورده‌اند و روانه اورژانس کرده‌اند. توی راه سری هم به بوشهر زده بوده و چک آبداری توی گوش مسئول پروژه گازرسانی به روستاها زده است. بعد هم مستقیم آمد و رفت جلسه و وقتی یک‌‌یک زنگ زد به چند شماره اتفاقی از توی لیست شماره تلفن‌های مردم و پرسید که قطعی برق داشتید یا نه، دستور داد برق خانه وزرا وصل شود. سر ظهر داشتیم توی نهاد از گرما می‌پختیم که بالاخره دستور داد کولر روی دور کند روشن شود. بچه‌ها را فرستادم چند تا یخ بیندازند توی کولر تا هرم آتش را بگیرد ولی خیسی راه پله‌های پشت بام نشان می‌داد همه توی راه آب شده‌اند.

ثبت ديدگاه