شرح و تفسیری بر شعر «چشم دل باز کن»
هسته‌ شکافی

چشم دل باز کن که جان بینی
آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی

در این بیت از شعر، شاعر از همه می‌خواهد که پس از چشمِ سر، با نصب چشم در جان و استفاده‌ از آن، از آپشن‌ها و امکانات آن بهره‌مند شوند.
شاعر بدین‌وسیله می‌خواهد با زبان بی‌زبانی بگوید که: «فرزندم، شما می‌توانید هر امتیازی را که می‌خواهید بدست آورید»، فقط باید از چشمِ جانی که نصب کرده‌اید درست استفاده کرده، یک «یا علی» بگویید، برخیزید و چشمِ حسودان را کور یا لوچ کنید (البته در این زمینه مختارید).

دل هر ذرِّه را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی

در این بیت، شاعر که ظاهراً به‌صورت کاملاً ژنتیکی به خیاطی علاقه‌ داشته و معمولاً لباس‌هایی را که مادرش اشتباهی دوخته‌ بوده، می‌شکافته است، به این مسئله پی‌برده که در داخلِ هسته، گرما و انرژی زیادی نهفته است که می‌توان از آن در صنایع پزشکی، کشاورزی، تولید برق و نیروگاه‌ها و هزاران مورد دیگر استفاده کرد. وی با اشاره به آفتاب اذعان دارد، زمانی که عمه‌ میمنت او از هسته‌ی آلبالو نمی‌گذرد و به‌خاطر خواص آن، به‌خصوص خواص ضد بیماری‌های گوارشی‌اش، آن را ذخیره می‌کند، چرا باید هسته‌ی این همه اتم اورانیمِ بی‌زبان را که زیر آفتاب در کوه‌ها و کویرها نهفته‌ است، نشکافته و انرژیِ درست و‌ حسابی از آن استخراج نکرد و به هزاران زخمِ بی‌درمان نزد؟
علاوه‌بر این، شاعر که هاتف اصفهانی است و اهل نصف‌ جهان، گویا از همان قرن دوازدهم از وجود سایت هسته‌ای در اصفهان خبر داشته ولی صدایش را درنیاورده است و در لفافه (که نوعی از کیسه است برای لیف زدن بدخواهان) این بیت را سروده و همگان را به تفکر و تعمق واداشته‌ است. لفافه‌گویی ایشان نشان از این دارد که وی از وجود «خرمگس‌های معرکه» آگاهی کامل داشته است.
البته شعر او شاخک‌های بی‌بی و ترامپ را هم با تأخیر سیخ کرده است؛ اما از آن‌جایی که دریغ از یک پاپاسی ذوق و استعداد در وجود این قوم، چیزی از شعر حالی‌شان نشده و در خماری مانده‌اند.
و امروز که از خواب پریده‌، شکر خورده و قصد این مملکت را کرده‌اند، همان هسته‌ی آلبالو به دردشان می‌خورد که جلوی شلی مزاج‌شان را بگیرد.

آن‌چه نشنیده گوش، آن شنوی
وآن‌چه نادیده چشم، آن بینی

شاعر در این قسمت، شکر خوردن این قوم را پیش‌بینی نموده‌ است. به نظر می‌رسد این بیت را خطاب به این قوم سراییده است و گفته چنان نشنیده‌ها و چنان ندیده‌ها به شما بنماییم که جد اندر جدتان ندیده و نشنیده باشند.
چون ایرانیِ شیر، که آفتاب را درون هسته می‌بیند و از آن بیرون می‌کشد، عمراً بگذارد بی‌کله‌‌گان دون‌تر از هسته‌ی آلبالو و عوارضِ آن، پا روی دم شیر بگذارند.
در ضمن، ایران و ایرانی، دانا و توانا بوده و از دانش دلش برنا است و اصلاً نیازی به جملاتِ قصارِ روانشناسیِ زرد یا هر رنگِ دیگری برای رسیدن به موفقیت ندارد؛ موفقیت خودش مخلصانه جلوی او زانو می‌زند.
و دشمن هم، چشمش کور، کف پایش را می‌بوسد.

ثبت ديدگاه




عنوان