در روز خانهتکانی چه اتفاق میافتد
گزارش خونهتکونی
۹:۳۹ ق٫ظ ۱۷-۱۲-۱۴۰۲
سلام و وقت بخیر خدمت شما شنوندگان عزیز
امروز با گزارش یک خونهتکونی دیگه در خدمتتون هستیم.
همین ابتدای کار، مامانِ خونه با جارو پسر کوچیک خانواده رو بیدار میکنه و سریع دستمال و تِی رو میده دستش. پسرک هنوز زیر چشماش پف داره. پدر خانواده با جاروبرقی از روی پسرک رد میشه و پای بچه داخل جارو گیر میکنه. چطور شد که جاروبرقی اینقدر قدرتی شده؟ موتور دیزل سه ممیز دو دهم لیتری به جارو برقی متصل شده و همه چیز درحال بلعیده شدن هست!
دختر بزرگ خونه رو میبینیم که دستمالی رو به صورت کاسه درآورده و به سرش بسته؛ داره چیکار میکنه؟ ظرفای پلوخوری برای مهمونی که ته کابینت هستند رو داره در میاره و خاکشون رو میگیره. پسر بزرگ خونه که بچه وسطی هم میشه دستمال رو از دست خواهر میربایه! ممانعت خواهر بزرگ و تعقیب برادر توسط خواهر. پدر سوت رو به صدا در میاره و مادر دستمال میاره. خونه تکونی با اشکهای حلقه شده در چشم پسر بزرگ شروع میشه. تیشرت قشنگ بوده که الان دستمال شده. چه جذب خاکی داره این لعنتی! پسر کوچیک از جناح راست به سمت دیوارها میره و با آب و تاید و دستمال توری به جون دیوارها افتاده. مامان خونه از دور تذکرات «گربهشور نکن بچه!» رو میگه. پدر با جاروبرقی به بالای کمدها حمله میبره و سقف کمدها کنده میشه. هیچ چیز جلودار پدر نیست و لباسها داره به داخل جاروبرقی کشیده میشه.
بوم بوم هِی! بوم بوم هِی!
صدای تشویق رادیوی خونهرو میشنویم و مجری معلوم نیست اول صبحی چه مادهای مصرف کرده! این همه انرژی واقعا اعجابانگیزه!
مامانِ خونه سوت رو به صدا درمیاره و خونه تکونی از جریان میفته. نفسها در سینه حبس شده. خوشبختانه زمان استراحت بین دو نیمه هست و استکانهای چای توسط خواهر بزرگ آورده میشه!
بیاید سریع به خونه بغلی نگاه کنیم. یک زوج نهچندان جوان که یکی توی سر خودشون میزنن و یکی هم توی سر وسایل شوینده؛ معلوم نیست کی گفته سگ و گربه توی خونه بیارن. دارم چی میبینم؟! گلدون عتیقه خانم خونه توسط گربه به زمین انداخته شد و آقای خونه خودش رو انداخت روی زمین. چه تمارضی کرد این بازیکن!
برگردیم به خونهتکونی خودمون؛ با سوت مجدد بابای خونه به خونه تکونی برمیگردیم. دیگه گازوئیل جاروبرقی تموم شده ولی بابا دستبردار نیست. روزنامههای پر پر شده و شیشه شوی دوست داشتنی در دست بابا هست. آثار هنری پرندههایی که پشت پنجره هستن، با کاردک جمع آوری میشه.
کتابخونه به خواهر بزرگ میفته. لوستر هم به داداش بزرگه که بچه وسطیه. پسر کوچیک هم هنوز سرگرم دیواره و توصیههای تاکتیکی مادر همچنان ادامه داره: «گربه شور نکن بچه!»
ثبت ديدگاه