تقویم تاریخ 10 مرداد
آوووووو! کادو!

روزی‌روزگاری در سال‌های خیلی‌خیلی قدیم، وقتی نه آدمی بود و نه حوایی، میوه‌ای گلابی‌طور با پوست‌کلفتی‌تمام که تمساح احتمالا به گرد پایش می‌رسید، روی شاخه‌های درختی که بعدها درخت آووکادو نامیده شد، چشم به جهان گشود.

آووکادو که به خیال خودش می‌خواست نقش شاخ میوه‌ها را بازی کند، خیلی به این‌دروآن‌در زد تا دیده شود. آن زمان نه آدمی بود تا عکسش را به عنوان «پذیرایی مهمونی امشبمون» در اینستا منتشر کند و نه کمپانی صادراتی‌ وجود داشت که آن‌را به عنوان میوه‌ لوکس از اینور کره‌ زمین به آن‌ طرف کره‌ زمین با برند میوه‌ استوایی، با قیمت هر دانه پول خون بابای بزرگوارش به مثلا خودمون بیندازد.

خلاصه که اینجای تاریخ جالب‌ترش می‌کند. در فقدان موارد ذکرشده، کار به دوش حلق و معده‌ امانت‌دار ماموت‌های غول‌پیکری افتاد که الحق ایول دارند. این موجودات، برخلاف ظاهرشان، با نهایت بی‌انصافیِ برخی که فکر می‌کنند فقط هیکل گنده کرده‌اند؛ اما نه واقعا! میوه‌‌ آووکادو را می‌بلعیدند و به اصطلاح با ذخیره‌سازی آنها، پس از طِی مسافت‌های طولانی وقتی به نقاط مختلف می‌رسیدند (البته به نظر من وقتی آب به آب یا هوا به هوا می‌شدند) و احتمالا وضعیت معده و روده‌ آنها به‌ هم می‌ریخته، بالاجبار با زدن یک انگشت به انتهای حلق خود، هر آنچه از میوه‌ سبزرنگ زبان‌بسته باقی‌مانده بود (به گواه تاریخ فقط دانه‌های آووکادو) را به بیرون هدایت می‌کردند. ظاهرا اینجوری شد که باعث تکثیر و رشد و نمو درخت‌های آووکادو گردید.

طبق برداشت‌های آزاد و متعدد از تمامی وقایع تاریخی، باز هم نمی‌توان وجود میوه‌های خاص و شیک استوایی را از سبد پذیرایی‌های لاکچری جدا کرد؛ اما اِی‌کاش فقط اِی‌کاش وقتی می‌خواستیم دانه‌ای از این‌میوه‌های استوایی را بخریم، اول فروشنده یک قاچ یا یک‌ حبه به عنوان تست به ما می‌بخشید تا ببینیم تمایل به ادامه‌ خرید داریم یا نه!

ثبت ديدگاه