نگاهی به برنامههای طنز نوروزی تلویزیون / 3
نون خ ۳/ بی آپارتمان، بی تهران
۱:۳۲ ب٫ظ ۲۱-۰۱-۱۴۰۰
جامعهای که در اغلب رسانهها اسیر «گروهی» دزد و محتکر و اختلاسگر است و هر روز مجبور است اخبار تلخ اقتصادی را دنبال کند، تا مثلا کارگر بیکار فلان مجتمع خصوصیسازی شده، تکلیف بیمه بیکاری سر برجش را بداند؛ نیازی به یادآوری هرروزه اینکه «ما مشتی دزد چشمناپاکیم» ندارد. اینها را هرروز به هزار زبان در عالم مجازی و واقعی، با چاشنی خودتحقیری و عقبماندگی از -مثلا- بیطرفها میشنود. اما این جامعه مظلوم و این وضعیت معیشت و فرهنگ، چیزی هم به نام «امید» لازم دارد.
«نون خ» شاد و رنگی، در چنین شرایطی در قاب تلویزیون پیدا شد. «نورالدین خانزاده» اختلاسگر اشتباهی سابق و از زلزلهزدگان سال گذشته غرب کشور، این دفعه کسب و کار محلی راه انداخته و اگر ماجراهای ریز و درشت روستا بگذارد، میخواهد برای معیشت محلیها کاری بکند. در حاشیه رفع و رجوع مسائلی مثل پیدا کردن داماد مفقود، بازگرداندن معدن طلا به عنوان سرمایه ملی به دست قانون، فرار از ازدواج صوری اجباری و…، آموزشهایی هم در زمینه حفاظت از محیط زیست میدهد که چاشنی طنز، از شعارزدگیاش کم کرده است. و همدلی دلسوزی اهالی برای یکدیگر، از ویژگیهای اساسی سریال است.
زنده بودن عنصر امید نیز در این مجموعه تا جایی است که در دقایق پایانی، که زمان خلق حماسه و نتیجهگیری اخلاقی از فداکاری «نوری» برای نجات اهالی گیر افتاده در معدن است؛ در لحظههایی تایتانیکوار که آب دارد از سرشان میگذرد نیز، نوری «سلمان» را دلداری میدهد. سلمان هم مخاطب را میخنداند. فصل سوم «نون خ»، با کسب عنوان «پرمخاطبترین سریال نوروزی» تمام شد. و رفت تا با برنامهریزی، فکر و قصه، عبرت لازم را از سرنوشت «پایتخت» بگیرد.
عمده موفقیت سریال، در کنار حضور «اقلیم و «لهجه» که تازگی و جذابیتِ -متأسفانه- جدیدی در تلویزیون ملی محسوب میشود؛ مدیون فیلمنامه جاافتاده «امیر وفایی» است. همه ما قبول داریم که «بیداستانی» یا با ارفاق، «داستان آبدوغخیاری» مثل تعقیب و گریزها و رقابتهای کودکانه، در عین «همهمه بیخودی»؛ ضعف عمده سریالهای طنز در این سالهاست. نقطه قوت «نون خ» محوریت داشتن قصه و ماجرا است.
علاوه بر این نویسنده با مهارت خود در شخصیتپردازیها هم، از تیپهای رایج و تکراری عبور کرده -بجز یک مورد!- و برای تمام مختصات نقشها، برنامه داشته است. مثلا پیشتر ویژگیهایی مثل «دمدمیمزاج بودن»، «قاطزن بودن»، «زودباور بودن» و… زیاد به عنوان ویژگی مهم یک شخصیت استفاده شده و به اندازه کافی تکراری است. بدتر اینکه؛ شخصیت طنز مورد نظر، ویژگی دیگری به جز آن، نداشته است. اینجا اما؛ «عمو کاووس» نون خ، پیرمردی است که روی سنّش حساس است، شوخیهای وحید را به دل میگیرد، معتمد و بزرگ اهالی روستا است و در مورد وضعیت بخت و اقبال و سطح توانمندیهای دخترش آراء متناقضی دارد. چیزهایی که ما در پیرمردهای اطراف خود دیدهایم و برایمان باورپذیر است، اما توی فیلمها نه.
همچنین؛ مورد نادری مثل «قسطی بودن همه زندگی یک آدم» ویژگی نویی است که در شخصیت فریبرز به خوبی جا افتاده است. مصداق این آدمها را هم احتمالا میشود در عالم واقع پیدا کرد و در عین حال؛ دم دستی و تکراری هم نیست. در فیلمنامههای کیلویی سینما و تلویزیون، خواستگارها فقط «خیلی عاشق» یا «خیلی سمج» اند و تمام.
وجود خرده پیرنگهای مختلف نیز، به ایجاد تنوع در قصه کمک کرده، بدون اینکه به پیرنگ اصلی داستان صدمه بزند. آمدن بهادر- سرقت گونی طلا توسط سیروس- تقلب وکیل قلابی- شک فریدهخانم به کیوان و… در خدمت شناخت مخاطب قرار گرفتهاند و همراهی او را بیشتر برانگیخته اند.
با این همه؛ آیا نقدی به ظاهر و محتوای «نون خ» وارد نیست؟
چرا گاهی اطلاعات نورالدین با سطح توقعات مخاطب از او، فاصله دارد؟ مثلا تکهکلامهای -هرچند خندهدار- انگلیسی دارد. به شوخی؛ خواهرزادهاش را با نام بدنساز آمریکایی صدا میکند. و عجیب اینکه در منطقهای که الان در عصر اینترنت ۵G (طبق وعده وزیر!) برای برقراری یک ارتباط مجازی میروند سر کوه؛ سالها پیش «ده بار شیرین خردسالش را برده سینما تا فیلم گلنار را ببیند». که به نظر میرسد این خود «سعید آقاخانی» تهران باشد، نه مردی که آن سالها باید ده بار و هر بار ساعتها در مینیبوس روستا میرفته و میآمده تا فرزندش گلنار را ببینند.
اما چنین ضعفهایی، ساختاری نیست و به نظر میرسد در پی اعتماد به بداهه پیش آمده اند. به همین خاطر؛ صدمهای به اصل داستان نزدهاند و الان شما دارید به من میگویید «چه گیری دادهای». تنها به نظر میرسد گنجاندن مجدد «سیروس»، داماد بیمسئولیت، دردسرساز و رسما به درد نخور خانواده خانزاده («علی صادقی» ثابت تمام نقشها، منهای سریال «بهترین تابستان من»!)، از سر علاقه کارگردان به استفاده از تیم ثابت سریالهای تلویزیونی، برای گرفتن خنده است. در حالی که غنای داستان و شوخیهای بهاندازه، سریال را از این کار بینیاز کرده بود.
اما باید اعتراف کرد حجم بالای تفاوت «نون خ» با عوالم فیلمی و غیرواقعی حاکم بر سریالهای ملالآور و تهرانزده این روزها، و شباهت به واقعیات روزمره ایرانیها، مزیت کمی نیست. خطاهای موردی در قیاس با چنین فیلمنامهای و البته کارگردانی مبتنی بر واقعگرایی آقاخانی، قابل اغماض است.
در پایان این را هم باید اضافه کرد که ویژگیهای منحصربهفرد سریال علاوه بر ماجرا و شخصیتپردازی، در موارد جزئیتری نیز خود را نشان داده است:
دو خواستگار رقیب استثنائا در این مورد آویزان باروهای قصر یک کارخانهدار متموّل نشدهاند تا دختر نجیب پروتزیاش را بگیرند و پولدار شوند. هر خانواده ایرانی تجربههایی از «خواستگار بدپیله» داشتهاند که اتفاقا خود این تجربهها از شدت تناقض، همیشه آفریننده موقعیت طنز بودهاند. اما کسی دنبال به تصویر کشیدن آنها نبوده است و دستنخورده ماندهاند.
پدر خانواده شیک و اتوکشیده نیست. دستهایش زبر است. شبها ربدوشامبر نمیپوشد. در خانه با کفش ورنی راه نمیرود. گاهی برای دنبال کردن داماد سرکشش، پا برهنه تا حیاط میدود. و در مجموع؛ خیلی برای مخاطب آشناست، بسیار خواستنی و قابل احترام است.
سریال مرکزگریز و بدون سلبریتی است. بجز چند بازیگر، بقیه هنرمندان بومی استانهای غربی هستند. مستعدهای شیرینزبانی که اگر اقبال نون خ رو نمیکرد، همچنان بسیاری از هنرمندان سایر استانها، سالها باید خودشان را تنها با تئاترهای محلی مشغول میکردند و این همه ظرفیت هنری شهرستانهای کردنشین هم مثل سایر مناطق، نادیده میماند.
طنز مبتنی بر موقعیت و همینطور شوخیهای مرتبط با مسائل روز جامعه، موازی با پرداختن به سیر اصلی داستان، در «نون خ» جاری است. هرچند با وجود خط اصلی قصه (گیر افتادن نورالدین به عنوان داماد یک متوفی- کاسبی مهیار در قالب اقامتگاه بومگردی- کشف معدن طلا در زمین تازه فروختهشده- دستگیری فریبرز به عنوان سارق گوسفند و…) هم طنز سریال تامین شده است، باز هم در موقعیتهای مختلف با استفاده از اخبار روز (سودای زایمان در کانادا- خطاب قرار دادن همسر با نام خانوادگی و…) فضا بیشتر و بیشتر طنز شده است.
در پایان خداقوت و به امید سریالهای شبیهتر به ایرانی که میشناسیم.
سلام خداقوت
واقعا کیف کردم از خوندن این نقد اصولی و دقیق و جامع.
سلام
خیلی خوب بود فقط اشاره ای به این نشده که آخر سریال خیلی بد تموم شد و سرهم بندی بود. و این ضعف خیلی وقتا دیده میشه و سریالهارو خراب میکنه
خدا قوت یادداشت جامعی بود.
کامل تر از این نمی شد
خیلی عالی بود