چند درس تبلیغاتی برای کاندیداها از رابین ویلیامز
خانم داپت فایر را بچسب!

رابین ویلیامز را اغلب به عنوان بازیگری موفق در سینما و تلویزیون می‌شناسند؛ اما او در واقع خیلی بیشتر از این چیزها بوده و در کارهای دیگر و جاهای دیگر و عناوین دیگر خیلی کارهای دیگری کرده که وقت هم نیست البته. با توجه به آنچه گفته شد، باید بدانیم که تنها چند ثانیه قبل از اینکه وی خودش را راهی دیار باقی کند، روی چند برگ کاغذ که از سررسید تاریخ گذشته تبلیغاتی پیتزافروشی کنده بود با یک مداد مشکی نرم پررنگ که آن را هم از خشکشویی محل به عنوان تبلیغات توی خانه‌‎اش انداخته بودند چند درس تبلیغاتی برای کاندیداها -خصوصاً کاندیداهای ریاست جمهوری و خصوصاًتر کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران-  نوشته و به یادگار گذاشته که برای اولین بار در جهان توسط من ترجمه و در اختیار همه علاقمندان به موفقیت در تبلیغات قرار می‌‎‌گیرد (ببینید من چقدر خوبم!) اما قبل از اینکه درس‌‎های رابین ویلیامز را بخوانید و انتخابات را بترکانید باید بگویم که اگر با دوست و «آشنا» برای انتخابات مشورت می‌کنید، این نوشته را جدی بگیرید و تا جایی که می‌‎توانید، ول نکنید.

وان – گذشته‎‌‌‌‌تان را کپی و دیلیت کنید

یعنی اول کپی کنید، بعدش دیلیت کنید. گذشته شما خیلی تابلو است و هر بی‌سواد بی‌شناسنامه‎‌‌ای یادش هست که چه تپه‎‌‌‌نورد با تدبیر و امیدی بودید. هر کس هم که یادش نباشد با اولین جست‌وجو متوجه می‎‌‌‌شود که چیزی جز تپه در کارنامه شما نیست. لذا اول کپی، بعدش گذشته‌‎تان را دیلیت کنید. حالا می‎‌‌‌توانید هرجا که خواستید، همان گذشته ضایع را که در حافظه هست، پیست (جایگذاری) کنید، جاهایی که نمی‌‎خواهید را پاک و فقط جاهایی که می‎‌‌‌خواهید را ارسال کنید.

تو – با انگشت بمالید

عکسی که در آن از خیلی نزدیک! (متن اصلی: So Close) حسن روحانی را بغل کرده‎‌اید و در حال خندیدن، زبان کوچکتان در عکس پیداست را نمی‌توانید کاری کنید. فتوشاپ؟! خودِ شرکت آدوبی هم همچین بغلی را گردن نمی‌گیرد. باشه حالا فحش ندهید! فتوشاپ را باز کنید. آن گوشه توی نوار ابزار، یک انگشت هست. با آن می‎‌توانید هرجای عکس را که خواستید بمالید تا مات شود. وقتی مات شد، می‌توانید بگویید این عکس را با دکتر حسابی یا حتی دکتر شریعتی گرفته‌‎اید. نگران نباشید. کسی که بعد از این همه تپه، دوباره سراغ شما آمده، باور می‎‌کند.

تیری – دقت کنید

دقت کنید که تاریخ و مستندات تاریخی را نمی‌توانید با فتوشاپ درست کنید، پس از بچه‎‌‌‌های ستادتان بخواهید هر اظهارنظری را که قبلاً در مخالفت با شهید رئیسی یا حاج قاسم و بقیه شهدا و بزرگان ایران داشته‌اید را پیدا کنند و یک شب بمانید توی ستاد و تا صبح در مقابل هریک از آن اظهارنظرها، یک اظهارنظر جدید، درست برخلاف آن اظهارنظر قبلی؛ اما با همان قالب درست کنید. مثلاً اگر قبلاً هرچه از دهانتان درآمده را در یک ویدئوی یهویی به شهید رئیسی گفته‌اید، الان هرچه از دهانتان درنمی‎‌‌‌آید را در همان قالب ویدئوی یهویی به او بگویید. یا اگر در یک فایل صوتی لو رفته به شهید امیرعبداللهیان گفته‎‌‌‌اید که شهرت دوست دارد، حالا یک فایل صوتی جدید ضبط کنید و راستش را بگویید که شهید امیرعبداللهیان از شهرت بیزار بود، سپس فایل مذکور را لو بدهید.

فور – بیشتر دقت کنید

اگر برنامه دارید، جار بزنید که فقط برنامه داشتن مهم است و رزومه را با آب هویچ یکسان قرار دهید. اگر رزومه دارید و برنامه ندارید، برعکس جار بزنید که رزومه مهم است و برنامه داشتن به قدر آب بینی گربه نمی‌ارزد؛ اما چون شما نه رزومه درست و حسابی دارید و نه برنامه به دردبخوری دستتان هست، همه چیز را گردن برنامه توسعه بیندازید و خود را «اهمیت دهنده به نظر کارشناسان» و «پیروی کننده از اسناد بالادستی» جا بزنید. ترکیب برنامه و کارنامه؟! ول کن بابا. این ترکیب مال آدم‌های لرزان کم سواد و بی‌شناسنامه است که واقعاً می‎‌‌خواهند کار کنند. یک وقت نروید سراغش‌‎ها! گود وُرک.

فایو – با هر دو دست آویزان شوید

به هر چیز بدیهی که مردم احتیاج دارند و شما و هم‌‎حزبی‎هایتان در دولت‌های قبل نتوانستید –یا نخواستید– فراهم کنید، آویزان شوید و هی آنها را تکرارکنید تا جانتان در… عه! نه منظورم این است که تا جو روانی جامعه را نابود کنید. بعد از بیان این بدیهیات، به بچه‌‎ها بسپارید که حرف‌های شما را تیتر روزنامه‎‌‌ها وخبرها و کانال‌ها و دیگر چیزهای خود کنند. مثلاً «نام دیگر بینی مردم، دماغ است». یا «معده مردم پایین قلب است». همینطور این یکی «گودرز با شقایق مربوط است. مردم». حتی جملات مبهم و بی معنی هم به کارتان می‌آید مثل «قرارمان این نبود» یا «چه کسی گفته نباید.»

سیکس – سنگ پایت را قورت بده

مثل «خانم داپت فایر» قیافه و هیکل و همه چیزتان را عوض کنید و قلابی‎‌‌‌اش را جایگزین… در اینجا جوهر خودکار رابین ویلیامز تمام شده یا راننده آمبولانس کالیفرنیا که حوصله‎‌‌‌اش سررفته بوده، جفت پا روی دماغ رابین فرود آمده و وی دیگر نتوانسته بقیه توصیه‎‌‌‌هایش را بنویسد، حیف…

۲ Comments

  1. ستاره آبانی ۱۴۰۳-۰۴-۰۲ در ۱:۱۰ ب٫ظ- پاسخ دادن

    وری گود?

  2. باد صبا ۱۴۰۳-۰۳-۲۶ در ۳:۱۱ ب٫ظ- پاسخ دادن

    عالی بود

ثبت ديدگاه