روز جوان
داستانش واگعیه یا کیکه؟!
۷:۲۴ ب٫ظ ۰۲-۱۲-۱۴۰۲
۱۱ شعبان به قمریاش، ۲ اسفندماه به شمسیاش و ۲۱ فوریه این دیگر طبیعتاً میلادیاش مصادف است با روز جوان. (البته بر همگان واضح و مبرهن است که شمسیاش و طبیعتاً میلادیاش در سال بعد دستخوش تغییر قرار میگیرد.)
روزگار جوانان در دهه پنجاه و شصت که البته به سن من و شما قَد نمیدهد با اعمال شاقهای گذر میکرد که آدم در واگعی بودن یا کیک بودن آنها میماند. از جمله شوت بیرون پا و کاتدار کردن اجبنیها و ایضاً اجنبی پرستها به بیرون از کشور، ترکاندن تانک، ترک چرخ زدن جلوی دشمن و با همان یک چرخ از رویشان رد شدن و… .(نان پدر، شیر مادر، ناخنکی که به سیبزمینی سرخ کردهها زدن، چیپس و پفکهای خواهر کوچیکه همه حلالشان)
در همان زمان برخی هم فاز رَمالی و آینده نگری گرفته بودند و برای ساخت کشور به خارج مهاجرت میکردند. البته این دلیل باکلاسش بود و رویشان نمیشد دلیل اصلی را بگویند، ما هم به رویشان نمیآوریم و نمیگوییم که ترسیده بودند!
اما آنها که ماندن جوری کشور را بر روی یک انگشت خود میچرخاندند که تمام جهان انگشت در دهان مانده و طلب آب قند میکردند.
خلاصه گرد و خاکی به پا کرده بودند بیا و ببین! آمریکا و انگلیس که تا قبل از این جوانان، در کشور بُخور بُخوری راه انداخته بودند نیا و نبین! حالا با آمدن آنها تمام کاسه و کوزهشان جمع شده بود و جوری گریه میکردند که با کمبود دستمال مواجه شده و کاسه «چه کنم؟ چه کنم؟» در دست گرفته بودند.
در آن روزگار (اکثریت) مسئولین جوان بودند «هم به دل هم به شناسنامه»، آنها وِلکنشان به میز و صندلی ریاست اتصالی نمیکرد و چُنان از مادیات فارغ بودند که سرانجام جوانیشان به شهادت گره میخورد.
یادشان گرامی و راهشان خیلی پر رهرو
ثبت ديدگاه