دلستر فقط استوایی
۰:۰۵ ق٫ظ ۱۰-۱۱-۱۳۹۷
راه راه: +ای بابا؛ عجب غلطی کردم از خونه فرار کردما؛ اینجا که هیچی واسه خوردن پیدا نمیشه.
-من که اصلا پشیمون نیستم، از گشنگی بمیرم بهتر از اینه که اون دختره هرروز یه دوجین خلاقیت روم پیاده کنه. با اون صداش…اه اه…روزی پنجاه بار فشارم میداد میگفت پیشی من کیه؟! خب لامصب اگه بذاری زنده بمونم، منم! تو واسه چی فرار کردی؟
+بنظرت من سگم؟
-نه جسارت نباشه…آقایی!
+نه خب من واقعا سگم، سگ صورتی دیده بودی؟! چون میز توالت خانم صورتی بود، هفت هشت دست رنگم زدن که صورتیم قشششنگ با صورتی میز توالتش ست بشه! تازه قبلا که از این کتونی شبرنگ فسفریا میپوشید، منو فسفری کرده بود که وقتی میریم بیرون، با ستمون ملتو زخمی کنیم! بیا این عکسمو ببین.
-تو موبایل داری؟ بلوتوثم داره؟!
+اندرویده ها؛ دوربین جلوش ۱۳۰عه، بیا این عکسمو ببین…
-اوه اوه، شکنجهت میداد؟!
+نه بابا، ناخن که چه عرض کنم چنگولامو لاک زده بود، واسه اینکه نمالم اینور اونور لاکم خراب شه، دست و پامو میبست به تخت. همشام میومد با نی از این دلستر انگورا بهم میداد، تو این یه سال نتونستم حالیش کنم من استوایی دوست دارم. همه جاام میشینه میگه دخترم فلان، دخترم بهمان…درحالیکه من اصلا پسرم!!
-دلت خوشهها؛ صاحب من بعد این همه مدت هنوز فکر میکنه من گربهام، جنسیت پیشکش! اینکه بدونه چه دلستری دوست دارم که دیگه هیچی!
+مگه تو گربه نیستی؟
-به این پشت بازو میاد مال یه گربه باشه؟ من خیر سرم پلنگ مازندرانم؛ انقد صاحب قبلیم ناخنامو سوهان کشید و موهامو بیگودی بست، تمام هورمونام بهم ریخت، شکل گربه شدم. آخرشم به قیمت گربه فروختنم به این دختره.
+عه عه؛ وایسا اونجا کنار اون سطل آشغاله، ازت یه عکس بگیرم بذارم تو پیجم بگم باهات چیکار کردن!! پلنگ بیچاره…
-جلو بازوم بیفته تو عکسا…بالاخره پلنگی گفتن!
ثبت ديدگاه