کاریکلماتور
دلش سوخت، فوتش کرد

راه راه: ۱- می‌خواست کمتر شکست عشقی بخورد، رویش فلفل ریخت
۲- تورم زیاد بود، کمپرس یخ گذاشتند.
۳- دلش سوخت، فوتش کرد.
۴- جیگرکی رفتم، دل داد بمن.
۵- خرش از کُرِّگی دم نداشت، اما پارتی داشت.
۶- خرج زندگی بالا بود، زیر پایش چهار پایه گذاشت.
۷- پشت لبش که سبز شد، اداره منابع طبیعی دورش حصار کشید.
۸- حرفِ زیادی می زد، رئیس جمهور شد.

ثبت ديدگاه