نگاهی به سریال طنز شبکه سه سیما
«دوپینگ» با قرص قبلی
۲:۳۵ ب٫ظ ۲۳-۰۱-۱۳۹۹
راه راه: خوردن این قرص، نفوذ کلام را زیاد میکند. قدرت بدنی را افزایش میدهد و خیلی تأثیرات دیگر هم دارد. شخصیت اصلی، به محض فهمیدن این موضوع، به دنبال کسب درآمد از آن میافتد و حتی تحقق آرزوهایش که امیدی به تحقق آنها نداشته است را با این قرص محقق میپندارد.
این خلاصه سریال دوپینگ، که این روزها از شبکه سوم سیما پخش میشود، نیست! بلکه خلاصه فیلم سینمایی نامحدود (Limitless)، به کارگردانی نیل برگر و با بازی بردلی کوپر و رابرت دنیرو است که در سال ۲۰۱۱ میلادی، به نمایش عمومی درآمده است. ادوارد مورا (بردلی کوپر)، در اوج ناامیدی، بیپولی و افسردگی، نامزدش را نیز از دست میدهد. به صورت اتفاقی، قرصی بینام و نشان به دستش میرسد و ناگهان، قدرت بدنیاش زیاد میشود، نفوذ کلامش به حداکثر میرسد و میتواند محاسبات میلیونی مغزی را به سادگی انجام دهد. وارد بازار سهام میشود. به یک گانگستر نزولخوار که ماجرای قرصها را فهمیده، باج میدهد. تبدیل به مرد شماره دو وال استریت میشود. کاندید نمایندگی مجلس سنا شده و چشم به ریاست جمهوری دارد.
دوپینگ اما، توانسته ابتدای این داستان را ایرانی کند و در قسمتهای اول سریال، بیننده را با داستان همراه کند. اما چرا پس از گذشت پنج- شش قسمت ابتدایی، دیگر حرفی برای گفتن ندارد و روی دور تکرار و بیمزگی افتاده است؟ به طور معمول، تبدیل یک داستان خارجی به ایرانی و ساختن یک سریال از آن به جای فیلم سینمایی، نیاز به گسترش و توسعه منطقی و کافی داستان دارد. کاری که با توزیع قدرت قرص بین چندنفر -به جای یک نفر- می توانست به خوبی انجام شود، اما به نظر میرسد با بیحوصلگی، رها شده است. بیحوصلگی در اضافه کردن شاخ و برگ مناسب و بیتفاوتی به نوآوری و خلاقیت در توسعه داستان و بومی کردن آن.
گرچه کارگردان این سریال، پیشدستی کرده و قبلاً گفته است که این سریال را «تنها برای سرگرمی میسازد و قصد ارائه هیچ پیامی به بیننده را ندارد» تا از قلم منتقدین و مخاطبان فعال در امان بماند و خیلی وقت و انرژی برای فیلمنامه صرف نکند، اما باید گفت که برای همان سرگرمی هم موفق عمل نکرده و خیلی کمتر از کارهای قبلیاش در جایگاه نویسنده یا کارگردان، جذاب و بینندهپسند ظاهر شدهاست. رضا مقصودی، پیش از این با فیلمنامه «لیلی با من است» یا «ساختمان ۸۵» که طنز موقعیت و کمدی شخصیت را با هم داشتند، توانسته بود مخاطب را در حد قابل قبولی، جذب کند. حتی فیلم «خجالت نکش» او، علیرغم شوخیهای دم دستی و نزدیک به مرزهای بیاخلاقی، بازهم برای همین میزان سرگرم کردن مخاطب عام، نسبتاً موفق بوده و حداقلهای یک داستان و تعلیق لازم را دارا بودند. الزاماتی که نه داستان دوپینگ و نه کارگردانی آن، ندارند. شیوا، دزدی میکند و خانوادهاش میخورند. کامران چیزهای سنگین بلند میکند و از کادر خارج میشود!
در عین حال، به عاریت گرفتن شخصیتها و تیپهای قبلی بازیگران و یادآوری برخی تیپها و تکیه کلامها به مخاطب نیز، نتوانسته ضعف داستان، فیلمنامه و بازیها را بپوشاند. با کمی دقت و البته حافظه سینمایی – تلویزیونی متوجه میشویم که شبنم مقدمی، محمد بحرانی و نیما شعبان نژاد، همان شُهره، چمچاره و هوشمند سریال هیولا؛ الناز حبیبی، همان بهار سریال دردسرهای عظیم؛ مینا جعفرزاده، همان مادر بایرام در اخراجیها و بالاخره هادی حجازی فر، همان خلیل کاتیوشا است با همان دادزدنهای الکی و تیپ بیاعصابی که آب ندیده، وگرنه شناگر بدی نیست. کارگردان/ نویسنده دوپینگ، با دوپینگ بازیگر/داستانی و سرهم کردن همه اینها کنار هم، خیالش راحت بوده که مخاطب به ساختهاش خواهدخندید و سرگرم خواهدشد. چندی بعد نیز در کنار سیدامیر پروین حسینی (تهیه کننده)، در نشست خبری یا مصاحبه با فلان نشریه زرد، خواهدنشست و بادی به غبغب خواهدانداخت که بله، خنداندن ایرانی ها خیلی سخت است. کاری که ما با دوپینگ آن را انجام دادیم و انجام خواهیم داد!
صدالبته که به محتوای داستان و پیامهایی که لاجرم برای مخاطب عام پای تلویزیون دارد کاری نداریم و تنها از جنبه سرگرمی به دوپینگ نظری انداختیم. تبدیل شدن ناگهانی شیوا، پدر و نامادریاش به دزد و کلاهبردار بدون ذرهای مقاومت وجدانی یا حتی تعجب؛ بیادبی کامران در مقابل پدر و مادربزرگش، بیعرضگی پلیس و استخدام کامران در نیروی انتظامی، نگاه پدر کامران به عنوان کاسب محل به همسایههای خانم و بسیاری موارد دیگر که گم است در سَمنهایی که چندوقتی است در صداوسیما و محصولاتش زیاد شده است.
در آخر، امیدواریم در قسمت/ قسمتهای باقی مانده، شاهد داستانی بدون دوپینگ، از دوپینگ باشیم.
من میخوام بدونم دوپینگ بر نفوذ کلام اثر دارد یا نه کمکم کنید لطفا???
واقعا حیف از اون بازیگرا
بی احترامی به بزرگترها فقط سریال پایتخت ۵ و ۶
به نظر من هم زیاد بی احترامی نداشت . در ضمن حسن به زنهای همسایه چشم نداشت. بعد بیست سال تجرد عاشق یه نفر شد که اون هم جواب رد داد. ولی در کل اگه روی داستان بیشتر کار میکردند سریال بهتری میشد. داستان ضعیف و تکه تکه بود.
ایده سریال دوپینگ به نظرم از فصل اول سریال جسبکا جونز گرفته شده
فقط اونجا کسی قرص نمیخورد و این ویژگی هارو از اول داشتن