عجیب است و عجیب است و عجیب است
شی پریشان‏شده

کتاب

راه راه: آمد خبر از مرکز بیگانه شناسی
در منطقه پیدا شده یک شئِ اساسی
چیزی که ندیده احدی هیچ شبیهش
با دیدن آن کرده یکی از هیجان، غش
حجمش کم و مشکوک و پر از حس هراس است
تویش پُر و از منظره ی خارجه ، تاس است
دارای سر و شکلِ پریشان و نچسبی ست
معلوم نگشته ست که آن بی سر و پا چیست
پُر شد همه جا از خبر رؤیت آن شئ
پیچید به گوش همگان صحبت آن شئ
یک تیم تجسس به محل رفت سریعا
تا اینکه شود مسئله حل، رفت سریعا
وقتی که رسیدند به آن حول و حوالی
یک حلقه به دورش زده بودند اهالی
گفتند به شدت! نخورَد هیچ کسی جُم
رفتند به سرعت وسط حلقه ی مردم
از دیدن ِ آن شئ، ش‍ُلیدند چنان سس
وا ماند،دهان همه اعضای تجسس
گفتند که یک گونه ی نادر ز فسیل است
انگار که با ریشه و دانا و اصیل است
یا نه! به گمان فاقد ارزش بَود این چیز
اصلا نکند بوده بسی پر خطر و جیز!؟
گفتند مصرانه که یک چیز غذایی ست
انگار که محصول زمین نیست، فضایی ست
بعد از دو سه ساعت جدل و بحث مفصل
شد بیشتر از پیش پر از شائبه ، معضل
گفتند به تکرار همه باهم و یک دست
یک چیز عجیب است و عجیب است و عجیب است
یکدفعه کسی از وسط جمع صدا زد:
پیر آمده اینجا بگذارید شود رَد
پیرِ همه ی شهر به سختی فراوان
با دلهره می رفت به بالای سر آن
تا اینکه دو چشمش به همان شئ بیفتاد
گفتا عجبا باز از اینهاست که ای داد!
گفتند سریعا همه، این‌چیست بگو پیر!
او گفت دریغا که شده سخت زمینگیر
این عامل دانا شدن نوع بشر بود
افسوس که گوش شنوای همه کر بود
از بس که نخواندندش و وقعش ننهادند
حالا همه دارای ژن سوء سوادند
دیدار چنین منظره ای عین عذاب است
این شئِ پریشان شده بیچاره کتاب است!
از صحبت آن پیر همه جامه دریدند
آنگاه همه سوی بیابان بدویدند…

ثبت ديدگاه