داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت سوم
قصه های جزیره| ناقابل؛ چار و دویست

راه راه:

با بدبختی و سفارش این و آن توانستم یک غار برای خودم اجاره کنم. متاسفانه غار برای هیچ خانم دکتری نبود. مال یک خرس بوده که به دلیل شکارهای غیرمجاز مهاجرت کرده بود. نامرد لوله بخاری را هم کنده و با خود برده بود. بنابراین با فین فین صبحگاهی از خواب بیدار شدم. به دل جنگل زدم بلکه دو پر آویشن و پونه‌ای، کندوی عسلی، لیموی تازه‌ای چیزی برای سرماخوردگی‌ام پیدا کنم. در میان انبوه درختان سیب و گلابی، بوته‌هایی از آویشن پیدا بود. به محض اینکه خواستم مقداری از آن بچینم، جرقه شدیدی به دستم خورد. ناگهان مردی از پشت بوته‌ها بیرون آمد و با خنده گفت: لیزر رو حال کردی؟ خوب گیرت انداختما. میخوای بری با این طب غیرتخصصی دکون بزنی مردم رو سرکیسه کنی؟
-نه بابا یکم سرما خوردم گفتم یه دمنوش بزنم. ما خانوادگی با همینا خوب میشیم.
-همینه نتیجه‌ش شده این دیگه!(بگی نگی اشاره دستش به سمت من بود). بیا خودم یه قرص بهت بدم. از آب گذشته‌ست خودم وارد کردم. فقط اگه تا پنج دیقه دیگه حساب نکنی، تعرفه عوض می‌شه‌ها!
-باشه بده. راستی نواحی کتف و ترقوه‌م درد می‌کنه!
-خب بمال دیگه!
-دستم نمیرسه
-از خرسا یاد بگیر، اونا بلدن
-راستی شما می‌دونید کجا میشه دلار هزاری پیدا کرد؟
-اون رو باید بری پیش اسحاق جهانگیری، من قاضی‌زاده شونم.
-نمی‌شناسمشون
-بس که بیشعوری! اسحاق جهانگیری دیگه.

-آقا مؤدب باش

-تازه من مؤدبشونم. بگو ببخشید

-تو فحش دادی آخه!

-بگو دیگه، خوشم میاد!

-باشه، ببخشید، حالا می‌بریم پیش جهانگیری؟
تا رسیدن به جهانگیری همراهی‌ام کرد. داشت برای جمعی از فواید کره می‌گفت. جلو رفتم و گفتم: من دنبال دلار هزار تومنی می‌گردم، گفتن بیام پیش شما
-هزاری که نه ولی چهار و دویستی داریم، بپیچم ببری؟
– باز بهتر از سی و هفت و پونصده! همین رو بدید.
-آفرین من واسه داداش خودم و خانواده رئیسمم از همین بردم، راضی‌ان. فقط چند تا شرط داره دیگه! اولا اینکه باید باهاش چیزای بدرد بخور وارد کنی به جزیره؟
-مثلا چیا؟
-چیزای کاربردی دیگه! بذار لیستم رو ببینم. ایناها؛ سوزن ته‌گرد، باقالی، موز… نه اون رو پدرخانم چیز وارد کرد، آب‌پاش پلاستیکی، شیر سماور، کره. اینا.

-شرط دوم چیه؟

-شرط بعدی‌شم اینه یا آشنای ما باشی یا با آشنای ما آشنا باشی! که خب نیستی، پس کلا کنسله!


قسمت های قبلی را از اینجا بخوانید.

ثبت ديدگاه