داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت شانزدهم

قصه های جزیره| فقط پیرمردا رو بکشید

مور رو به دوستانم گفت: چرا بدون مجوز اومدید شکار؟
-پولش رو نداشتیم. ما کل حقوقمون به ریال بیست هزار تا نمیشه، اون وقت بیست هزار دلار از کجا بیاریم بدیم واسه مجوز؟
-پول ندارید پس شکارم نیاید.

داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت پانزدهم

قصه های جزیره| هم خدوم هم شریف

همینطور که درگیر بحث بودم دیدم مأمور اداره گمرک نماینده را به انتهای صف راهنمایی کرد ولی این آقاهه از بچه‌های خوابگاه ما هم بی‌تربیت بود و گفت من دکترامم همینجوری گرفتم، کارمند جز! بعد هم چیزهای بی‌تربیتی به او تعارف کرد و گفت بخور.

داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت چهاردم

قصه های جزیره| زبان اصلی

مدتی گذشت و متوجه شدم خر تر از من هم آدم هست که به این جزیره آمده باشد. چرا که یک سازمان گردشگری گنده به عرض و ضخامت وزرات خارجه‌اش داشت. تصمیم گرفتم به آنجا بروم و خودم را توریست خارجی جا بزنم.

داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت سیزدهم

قصه های جزیره| سلبریتی مردم نهاد

-ویزا؟! من همینجوری سرم رو انداختم پایین اومدم اینجا، کسی ویزا نخواست، الان فقط بذارید برم...
-بدون ویزا اومدی؟ خب پس این قبض جریمه‌ رو هم بگیر پرداخت کن، ویزاام بگیر بیا. عوارض خروجم باید بدی.




عنوان