سعدی و وام یارانه
منّت خدای را عز و جل
۶:۱۸ ب٫ظ ۰۳-۰۲-۱۳۹۹
راه راه: هر نفسی که فرو میرود مخل حیات است با رایحه سیر و چون بر میآید منقطع ذات است با ویروس کرونا، پس در هر نفسی دو نقمت موجود است(بوی سیر و کرونا) و بر هر نقمتی تختی واجب.
از دست و زبان که برآید
کز عهده ماسکش به درآید
باران رحمت بیحسابش هم از راه رسیده و گستره سیلِ خفنِ بیدریغش، همه جا زده کشیده و قلم عفوش بر صفحات خطای اهل زمین لغزیده تا جابهجایی گسلها و لرزش و تب و قرنطینه کرونا، خلق را به غلط خوردن کشانده که یا اللهی!
بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بهجای آورد
صاحبدلان، لب و دهان و دندان و ینی در جیب ماسک مراقبت فرو برده و بیدلانِ بیماسک، خلعت و پیژامه و قبای پدر پاره کرده و خواهر از آن ماسکهای ماماندوز دوخته در طرح و رنگهای مختلف.
ای محتکر ماسکی که از خزانه غیب
گبر و ترسا ویروس خور داری
دوستان را کجا کنی محروم
توکه با دشمنان این نظر داری(اشاره به دزدیدن ماسکهای ایتالیا توسط آمریکا).
هرگاه یکی از بندگانِ گنهکارِ پریشانِ روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاهت بردارد، در وی نظر نکن تا دستش را با آب و صابون بشوید، اگر باز منا نمود و با تضرع و زاری دست دعا و انابت به درگاهت بلند کرد بازش نخوان! تا دستکش در دست کند، دعای بنده گنهکار را نالهکنان و وایتکس زده و دستکش پوشیده اجابت نما و حاجتش روا نما و امیدش را تدبیر کن که همی شرم دارد.
زانگه که تورا بر من مسکین نظر است
وام یک میلیونی یارانه عیشم را کامل و کیفم را کوک میکند.
یک شب تأمل ایام قبل از دریافت وام یک میلیونی یارانه را میکردم و بر عمر تلف کرده تاسف میخوردم و فحش گویان وسط کوچه دویدم و قرنطینه را شکستم و با سنگ سراچه دل بر در همسایه کوفتم که:
ای که پنجاه رفت و درخوابی هنوز
مگر این پنج را دریابی مگر نمیدانی وام میدهند(مقصود از پنج، یعنی وام یک میلیونی یارانه)
بعد از خوردن یک میلیون وام یارانه، مصلحت چنان دیدم که در نشمن عزلت نشینم و گوشی را سایلنت یا در حالت پرواز نهادم و دستگیره درب منزل بیانداختم تا هیچ طلبکاری نتواند که بزنگد یا دق الباب کند از پی طلبش.
زبان بریده بهکنجی نشسته صمُُ بکمُُ
به از، ازدست دادن یارانه
تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس، به رسم قدیم نه از در درآمد، که از بالای درب کشید بالا و پرید و آمد! چندانکه نشاط ملاعبت کرد و بساط منقل گسترد و جوابش نگفتم، دست از جیب پیژامه بیرون نکردم، چندان که رنجیده گفت: لامصب زغال گر گرفته زود جوج بیاور، آگاهم از قبض نمودن وام یک میلیونی یارانه.
کنونم که امکان گفتار و فرار نبود، گوشی از حالت پرواز بهدر آورده و از سیمرع داری محل یک جوج سفارش داده تا با پیک به منزل بفرستند.
حالی که من این سخن بگفتم یارانه تمام گشته و باز دستکش در دست و زاری کنان، دست دعا بر درگاه حق بلند کرده از برای زودتر رسیدن یارانه بعدی.
ثبت ديدگاه