پیشرفت با نگاه به آمریکا و اسراییل
من هم احضاریه میخواهم
۹:۱۵ ق٫ظ ۱۵-۰۵-۱۳۹۸
بهنام خدا
موضوع انشا: چگونه به یک کشور پیشرفته تبدیل شویم؟
راه راه: بنظر من یک کشور پیشرفته کشوری است که چیزهای خفنی به مردمش میدهد. مثلا دیروز در اخبار میگفت اسراییلیها به یک کودک فلسطینی احضاریه دادگاه دادهاند. به بابایمان گفتیم: «احضاریه یعنی چه؟ ما هم میخواهیم. چرا برایمان نمیخری؟» بابایمان زد پس کلهمان و گفت: «دانستن این حرفها برای تو زود است. فعلا برو درسهای مدرسهات را یادبگیر.» ما فهمیدیم احضاریه خیلی چیز پیچیده و پیشرفتهای است؛ اما در کشور ما آن را متأسفانه به بچهها نمیدهند. مادرمان گفت: «احضاریه دادگاه چیزی است که بعضی وقتها آن را به آقازادهها میدهند.» اینجا همهاش چیزهای خوب را به آقازادهها میدهند ولی اسراییلیها آنقدر خوب هستند که این چیزهای پیشرفته را به بچههایشان هم میدهند و آنقدر فداکارند که بهجای بچههای خودشان به بچههای فلسطینیها میدهند تا آنها هم پیشرفته شوند.
تازه اخبار میگفت آن کودک بخاطر پرتاب سنگ در کوچه و خیابان کشورش این احضاریه را دریافت کرده. اگر به این باشد که ما خودمان لایق هزارتا احضاریهایم. همه بچه های کوچه میدانند هیچکس پرتاب سنگش به اندازه من دقیق نیست و همه گربههای محل را تا حالا با سنگ زدهام. تازه یک بار هم که توپمان افتاد توی حیاط اصغرآقا و او توپمان را پاره کرد، من با سنگ طوری نشانه گرفتم که هم شیشه خانهاش را شکستم و هم بعدش سنگ افتاد پایین و خورد توی سر اصغرآقا! نمیدانم چطور ممکن است ولی شد! این خودش یک سوپر احضاریه میخواهد اما امان از بیتوجهی.
عمویمان هم یکبار تعریف میکرد که در آمریکا یک دانشآموز که نمره امتحانش افتضاح شده، عصبانی شده و با یک تفنگ راست راستکی معلم و دو دوست خرخوانش را کشته. میبینید؟ آنها تفنگ واقعنی و راست راستکی به بچههایشان میدهند تا استعدادشان شکوفا شود، آنوقت برای ما همهاش تفنگ ترقهای میخرند. بعدش هم بابایمان اجازه نمیدهد از ترقههایش استفاده کنیم. میگوید: «سروصدایش همسایهها را اذیت میکند سرظهری. بهجایش بروید توی کوچه فوتبال بازی کنید.» ما هم یواشکی ترقهها را برمیداشتیم و دوتا کوچه آنورتر میزدیم. تا اینکه بابایمان فهمید و بهجایش برایمان از این تفنگها که میگوید: «فایر فایر…دوف دوف دوف…» خرید. من با تفنگ فایر فایر که نمیتوانم سامان، که شاگرد اول کلاس است را بکشم! فقط میتوانم در لوله خودکارم ماش بگذارم و فوت کنم پس گردنش. داییمان که یک دهه شصتی است این را یادمان داده و این نشان میدهد ما از دهه شصت تا الان هیچ پیشرفتی در زمینه اذیت کردن خرخوانهای کلاسمان نداشتهایم.
کاش کمی از اسراییل که میخواهد دوستانه کشور فلسطین را پیشرفته کند و از کشور آمریکا که خودش خیلی پیشرفته است یاد میگرفتیم.
این بود انشای من.
ثبت ديدگاه