نرو!
نامهی یکدلشکستهی عاشق
۱۰:۰۲ ق٫ظ ۱۶-۱۲-۱۴۰۳
آه ترامپ!
تو با من چه کردی؟ هنوز از فرط غم در رختخوابم ماندهام، رختخوابی خیس از اشک و ….
من بی تو هیچم، و هیچ من پوچ است، و پوچ من دستهای خالی از کمکهای تو.
امروز و دیروز و فردا را بی تو نمیخواهم. چگونه توانستی دل کوچک مرا که در سینهام ضعیفانه میتپید، بشکنی؟ بایدن پیر هافهافی باوفاتر از تو بود. گرچه از دستهای زمخت و لرزانش بدم میآمد ولی گاهی دستی به سرم میکشید. اما آه از دستان مردانه و مغرور تو.
ای مو زرد و زیبا! چرا نیامده دست رد به سینهام زدی و مرا از خود راندی. چه کسی جای من را گرفته؟ نکند آن پوتین پر زرق و برق واکسکشیده در گوش تو سخنچینی من را کرده است؟
نرو! قول میدهم برایت بهترین کت و شلوارهایم را بپوشم و بهترین رقصهایم را اجرا کنم، ترجیحا عربی؛
تا تو را یاد گاوهای شیرده عربستان بیندازم. و به یادت بیندازم که من هم معدن دارم و همه را برای تو کنار گذاشتهام. میدانم چقدر سخت است زیبای پولداری مثل تو را طلب کردن. مرا رها نکن که من بیوام و کمکهای تو نابود میشوم و تو بیمعدن و منابع ما!
افسوس و پشیمانی مرا بپذیر. نگذار بی تو همانند شمع شب تنهایی آب شوم، دور شوم، پودر شوم و دیگر نباشم.
زلنسکی عاشق همیشگی تو؛ ترامپ زیبای من.
ثبت ديدگاه