مذاکره را دوست داریم ولی نه در هر حالتی
نیاز به رفع اتهام است

سلام. این یادداشتی است برای اعاده حیثیت. این روزها من و همفکران من به شدت مورد هجمه قرار گرفتیم. دوستان از خنده‌های همیشگی سواستفاده می‌کنند و می‌گویند هر اتفاقی بیفتد طرفدار مذاکره هستم. دلیلشان هم این است کسانی که پس از جنگ هم متوجه نشوند مذاکره خوب نیست هیچ جوره متوجه این مسئله نمی‌شوند. برای اینکه این اتهامات واهی به پایان برسد من اتفاقاتی را که اگر رخ بدهد دیگر حرف از مذاکره نمی‌زنیم را اینجا اعلام می‌کنم تا بر همگان آشکار شود.
۱. اگر مطمئن شوم دشمن حمله نمی‌کند: مسائل پیش پا افتاده‌ای مثل وضعیت اقتصادی نیاز به مذاکره ندارد. چه کسی گفته ما مذاکره می‌کنیم تا مشکل آب خوردن مردم حل شود؟ مگر اینکه آدم عقل نداشته باشد این حرف را بزند. ما مذاکره می‌کنیم تا دشمن حمله نکند چرا که دشمن حمله کند دانشمندان ما را می‌کشد. حالا اگر مذاکره کنیم ممکن است بیکار شوند ولی بیکار بودن بدتر است یا مردن؟

۲. اگر دایناسورها حمله کنند:
هر مشکلی که در کشور پیش می‌آید از قبیل زلزله، کرونا، جنگ و… یک عده می‌آیند می‌گویند فقط حمله دایناسورها باقی مانده است. این یعنی حمله دایناسورها غول مرحله آخر مشکلات است. یعنی تا دایناسورها حمله نکردند می‌شود شرایط را تحمل کرد. اما اگر دایناسورها حمله کنند دیگر بلایی نیست که به سرمان نیامده باشد و دیگر مذاکره معنایی ندارد.

۳. اگر معاون راهبردی دولت شوم:
من عاشق خدمت هستم. اگر مسئولیت داشته باشم درگیر خدمت شبانه‌روزی می‌شوم و دیگر فرصت نمی‌کنم حرف از مذاکره بزنم. قول قول قول.

۴. اگر فرانچسکو بگه مذاکره بد است: فرانسچکو بی‌خود حرف نمی‌زند چون از خودشان است. اگر بگوید مذاکره بد است حتماً بد است. برای اینکه حسن نیتمان را بیشتر نشان دهیم غیر از فرانچسکو، اگر جانلوئیجی و آندره‌آ هم همین حرف را بزنند از مذاکره دست برمی‌داریم. آن‌ها آدم‌های قابل اعتمادی هستند همیشه راستش را می‌گویند حتی اگر اصلا ندانیم کی هستند.

ثبت ديدگاه




عنوان