واگعیه کیک نیست
۱۱:۰۱ ب٫ظ ۲۰-۱۱-۱۴۰۲
میخوام برات یه کم مزه بریزم
خیلی میخوامت مامان عزیزم
تو واسه من پا رو دلت گذاشتی
چه آرزوهای بلندی داشتی
اینستا تو یه دیقه خاموش بکن
بشین به حرف دل من گوش بکن
تو یخچالت بجز رژ و کرم نیست
غذا نمیپزی؟! نپز! مهم نیست
خدا به داد گشنهها رسیده
واسه چی تخممرغو آفریده؟!
مامان چرا همهش ازم شکاری
تو که پسرهای باحالی داری
من و سگت! که اونو پارک میبری
غذای آماده براش میخری
همون سگه که روی پات میذاری
منو با وق وقش میده فراری
همون سگه که هی بهش میرسی
پشماشو میکنی همش وارسی
نگی چرا پا رو دمش گذاشتم
تحمل دیدنشو نداشتم
قاطی نکن، حرفتو من میدونم
درسامو از شنبه دیگه میخونم
سلاح سرد دمپاییتو وردار
ولی نزن همونجوری نگهدار
درسته خیلی اهل ریخت و پاشم
مرتباً عوض میشه کراشم
یه خواهشی ازت دارم که اینبار
بین من و توله سگت فرق بذار
سگ که برات عصای دس نمیشه
حیوونکی که همنفس نمیشه
نذار برم تو گوشی ویلون بشم
اسیر دست هرچی شیطون بشم
گوشی برام پشت و پنا نمیشه
هیشکی برام مامان بابا نمیشه
فجازی یک چیز و نشون نداده
فضای واقعی خانواده
منتشر شده در مجله طنز ایران مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۸
ثبت ديدگاه