پایان «من و تو»

تا امید الکی توی جهان «من‌و‌تو»ست
با‌خبر باش که پایانِ زمان «من‌و‌تو»ست

نقد و تحلیل سیاست چو کند آشپزی
زهرمار است غذایی که دهان من و توست

خنگ و افسرده و درمانده و پرخاشگر است
آن کسی که نفسش بسته به جان من و توست

شده انگشت‌نمای همه عالم هر کس
مثل خر، گوش و دلش بند چاخان من و توست

بی بتونه چو رسیدند زنان به من و تو
چند میلیارد فقط خرج زنان من و توست

با همین رنگ و بتونه وَ کمی هم زر مفت
صبح تا شام ببین کله‌پزان من و توست

وقت و پول و دل و اعصاب و سپس بی‌وطنی
این‌همه خرجی گرمای دکان من و توست

کن فرو گاه سرت را توی جَیبت شاید
که ببینی چه الاغی نگران من و توست

آبرو رفته و جو پر شده از ننگ ببین
مثبت هیجده است آنچه نهان من و توست

آنقدر پرده برافتاده به پشت پرده
شاهدش سانسور قد کمان من و توست

مابقی را نتوانم که بگویم زشت است
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

 

منتشر شده در مجله طنز ایران مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۱

 

ثبت ديدگاه