«چی بپوشم» سوال مردان است

راه راه: “چی بپوشم؟” سوال مردان است
جان من نه به جان روحانی

کلهم در پی خریدست او
از مدل های انگلستانی

آخرش البته نصیب شود
کفش و جوراب ِ حاجی ارزانی

میخورد او ناهار پاستیل و
وعده ی بعد اسنک و رانی

عاشقی چاشت اصفاهانی و
دوغا گوشفیلا نونو بریونی

البته دستپخت او بد نیست
می پزد املت لهستانی

گفتنی نیست: خواستگارهایش
بوده اند از یلان ایرانی

دو سه تا رستم و دوتا سهراب
چند تا پادشاه ساسانی

کرده او رد هزار و یک مورد
مانده در این گِل پشیمانی:

دیگر این روزها که شوهر نیست
-این هم از معضلات انسانی-

کیست او کوهی از محبت و عشق
با کمی عشوه های پنهانی

با محبت عجین شده روحش
می کند هی محبت ارزانی

مرهم دردهای داداش است
خواهری می کند به آسانی

دختر است او شدید بابایی
دختر است او شدید مامانی

ثبت ديدگاه




عنوان