پیرزنی که قرنطینه شد 
کدو قلقله زن چطور بدون کدو به خانه اش برگشت؟

راه راه: یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. پیرزنی بود که میخواست برای ایام نوروز بره و به خانواده اش توی شهر غریب سر بزنه. پیرزن از اهالی ورامین بود و خانواده اش تهرانی های اصیلی بودن که هر سال می اومدن ورامین پیش مادرشون ولی امسال واسه کرونا توی خونه مونده بودن.
پیرزن سوار اتوبوس شد و به سمت تهران راه افتاد. وقتی به پلیس راه رسید آقا گرگه از رکاب اتوبوس اومد بالا و رفت سراغ پیرزن. بهش گفت: پیرزن، میبینم که آماده ای تا بخورمت. پیرزن بهش گفت الان لاغره و اگه آقا گرگه اجازه بده بره خونه دخترش چاق و چله بشه و برگرده بعد آقا گرگه اونو بخوره. آقا گرگه با این درخواست پیرزن موافقت کرد. البته اینکه مامورای پلیس راه اون رو به جرم ارعاب مردم توی اتوبوس دستگیر کردن هم بی تاثیر نبود.
خانم پیرزن در مسیر تهران بود که اتوبوس توی یکی از مجتمع های بین راهی نگه داشت. پیرزن که از اتوبوس پیاده شده بود تا ببینه میتونه چیز مفت گیر بیاره و بخره، وقتی دید همه چی از خون پدرش گرون تره، حتی دستشویی هم نرفت و تا اومد سوار اتوبوس بشه آقا پلنگه جلوش رو گرفت. پلنگ بهش گفت: سلام خانم پیرزن! الانه که آماده بشی تا بخورمت. پیرزن بهش گفت اگه اجازه بده بره خونه دخترش، چاق و چله بشه و برگرده اونوقت پلنگ بخوردش. پلنگ قبول کرد و یه گوشه ایستاد، البته اینکه شاگرد شوفر یه اتوبوس دیگه هم بود بی تاثیر نبود.
خانم پیرزن دم پلیس راه تهران منتظر بود تا مثل همه داستانهای کدوقلقله زن شیر جلوش رو بگیره و بخواد اون رو بخوره، ولی عوض شیر یکی از مامورای هلال احمر اومد و تب پیرزن رو اندازه گرفت. پیرزن مشکوک به کرونا تشخیص داده شد و فوری فوتی او رو به یکی از کمپ های نگهداری از بیماران کرونایی منتقل کردن. خانم پیرزن با دخترش تماس گرفت و از اون خواست بیاد دنبالش که دخترش گفت امسال باید به خاطر این ویروس توی خونه قرنطینه بمونن.
نه نه پیرزن بعد از چهارده روز پیاده و با تمامی وسایل پیشگیری مثل ماسک و ژل ضدعفونی کننده به سمت خونه دخترش راه افتاد. هنوز چیزی نرفته بود که آقا شیره جلوش رو گرفت، ولی قبل از اینکه حرفی بزنه خانم پیرزن چندتا عطسه کرد و شیره فکر کرد پیرزن کرونا داره. برای همین در رفت. پیرزن دوران قرنطینه خونگی رو پیش دخترش بود و بعد هم با خیال راحت به خونه خودش برگشت، چون به تور پلنگ نخورد و گرگ هم هنوز توی زندان بود. کل داستان کدو قلقله زن هم به خاطر اینکه دیگه نیازی به رفتن توی کردو نبود همین جا تموم شد.

ثبت ديدگاه




عنوان