بدون در نظر گرفتن ملاحظات اولیه
یک عاشقانه آرام
۱:۳۳ ب٫ظ ۲۱-۰۹-۱۳۹۸
راه راه: سلام فدریکای عزیز، سیاست مدار کار کشتهی من.
با خبر شدهام که دیگر نمایندهی عالی اتحادیهی اروپا نیستی، چه خوب! راستش را بخواهی، دیدن اینکه هر روز در کنار مردان اروپایی قرار میگیری و با آنها عکسهای دیپلماتیک میاندازی، برایم سخت بود!
و سختتر از آن دلتنگی بی حد و حصر من است در فراغ تو، که نمیدانم چه کارش کنم.
امروز که با جمعی از هم قطاران امید مسلکم، در سلف مجلس نشسته بودیم، حرف تو پیش آمد، حرف اینکه دیگر به ایران نمیآیی و آن یارو که به جایت آمده اصلاً خوش عکس نیست!
کاش یکبار دیگر مراسم تحلیفی برپا بود و تو مهمان ویژهاش میشدی، آخر آن سلفیای که با تو انداختم خوب در نیامده، نمیدانم کدام از خدا بی خبری پشت سرم شاخ گرفته بود. به هر حال دریغ که دیگر تو نیستی و من نیز نخواهم بود، زیرا که از حضور در انتخابات پیش رو صرفه نظر کردهام.
آخر چگونه تحمل کنم مجلسِ بدون تو را، وقتی هنوز نسیم جان فزای صبحگاهی، عطر نفس هایت را در راهروهای بهارستان میگرداند؟
فدریکای عزیز، ادامهی نامه به علت شدت تاثر ممکن نیست.
هر زمان در صحن مجلس میروم
دل هـــوای مــوگــرینـــی می کــند
امضاء
عاشق دلخسته
?
?