درباب بالارفتن تعداد سدها و پایین آمدن ذخیر آب آنها
ایستادن روی سگگ کمربند
۱۰:۰۳ ب٫ظ ۱۱-۱۲-۱۳۹۶
راه راه: دیروز آقا معلم موضوع انشای “سد سازی بی رویه” را برایمان تعیین کرد و گفت می توانید از خانواده مشورت بگیرید.
من اولین بار کلمه”سد”را از زبان اصغر شنیدم که مدام زیر گوشم میگفت کله فریبرز از این اتوبوس دو طبقه هاست سد ما شده و باید نیمکتمان را عوض کنیم،اینگونه که پیش برویم هیچ کدام از پوست پرتقال های درون خودکار درست به هدف نمیخورد.
در حالیکه صدای چلیک چلیک کندر تلخ مادر بزرگ باعث می شد سلول های مغزمان خود را تکه تکه کنند، پدرم گفت:درد این است که ایران بر روی کمربند خشک و نیمه خشک قرار دارد و مصرف خیلی زیاد آب، در خانه،کارخانه ها و شیوه ی غلط آبیاری زمین های کشاورزی باعث می شود آب تمام شود(پدرم اینجا بغض می کند،میروم برایش آب بیاورم اما گریه اشبیشتر میشود). با ته مانده بغضش می گوید ادم بزرگ ها برای اینکه باسهم آب آینده بچه هابازی نشود و هدر نرود سد های بزرگ ساختند تا بتوانند آب را ذخیره کنند.
اما یک سوال برایم ایجاد شده که: ایستادن روی کمربند مگر درد دارد!؟ البته شاید ایران روی سگک این کمربند باشد که اینجوری اوضاع داغان است.
برادرم می گوید:ایران دچار جنون سد سازی شده است بر هر آبراهه ای سد احداث کرده اند.راست می گوید پدرم بر روی درز های پنجره ها را با لباس تابستانه های من سد ساخته. دیگر نمی توانم با خاک های مانده روی طاقچه و آب باران، گل درست کنم و سرگرم شوم .من هم معتقدم سد سازی زیاد خوب نیست.انگار پدر هم کمی جنون گرفته این را باید به مادر بگویم.
خواهرم میگوید سد آنقدر قوی است که میتواند زمین را تکان دهد و زلزله بیاید. من خودم با اصغرصحبت کرده ام عیدی های امسالمان را به این سد ساز ها بدهیم تا بخاطر پول حداقل ما را به کشتن ندهند.اخر قرار است این تابستان برویم کلاس دفاع شخصی سر فریبرز رابکوبیم به دیوار.ما باید زنده بمانیم.
باعث میشود مسیر اصلی رود خانه ها تغییر کند و بقول بابا جاده و رود خانه قاطی شوند.البته بنظر من روستای پدری ام خیلی با کلاس شده چون کف رود خانه هایش آسفالت و یا سیمانی شده اما ما هنوز کوچه مان خاکی و سنگلاخی است.
این بود انشای من
با مزه بود:))
:)))))