گور بابای ایوانکا

ایوانکا

راه راه: یکشمبه ۷فوریه

صبح وقتی دوش آب را باز کردم، آب روی سرم ریخت. خیلی برایم جالب بود. بچه ها درباره دادگاه فدرال و احضاریه اش دستم می انداختند.
دیروز احضاریه آمده بود که بیش تر از فالوور هایتان در توییتر، بلاک کرده‌اید و این موضوع به سرور های توییتر و کد نویسی هایش ضربه می‌زند. من فقط لایک کردن و بلاک کردن را در توییتر بلدم، برای همین وکیلم را صدا کردم آمد. بعد از خوردن یک موز گفت که پیگیر کارم می شود، کله بابایش. امروز بچه‌ها می گفتند مگر دادگاه فدرال از پس من بر بیاید. من می خندیدم و سرخ می شدم، چون بچه ها نمیدانند چقدر از مادرشان حساب می برم.

سه شمبه ۹ فوریه

صبح موبایلم را از شارژ کشیدم. جالب بود که دیگر شارژ نمی شد. دیروز وکیل به همراه یک نفر از دادگاه فدرال آمده بود. آن شخص هی دکمه ولوم پایین و پاور موبایلم را می‌گرفت. هرچه می گفتم حریم شخصی گفته اند بابا، گوش نمی کرد. ترسیدم که دکمه ها خراب شوند، با این وضع دلار و قیمت‌ها که نمی‌شود موبایل خرید. وکیل موقع رفتن، پوست موز را در بشقاب گذاشت و گفت حواسش به پرونده هست. من هم باید حواسم به توییترم باشد. دیشب بعد از جر و بحث با یکی از دختران هوادار در توییتر، او را لایک کردم تا از دلش در بیاورم. فکر‌کنم اگر انسان از دل هوادارش دربیاورد خوب است.

 
پنجشنبه ۱۱ فوریه

دیروز که وکیل آمده بود، بعد از خوردن موز به من گفت که کار ها سخت پیش می رود. ولی امروز آمد و حکم دادگاه را تحویلم داد: دیگر نباید کاربران را در توییتر بلاک کنم. من از شنیدن نام بلاک تعجب کردم. ایوانکا فقط دوکار را به من یاد داده بود: توییت زدن و لایک کردن. این را به وکیل گفتم. پوزخندی زد و گفت درخواست تجدید نظر می کند. وقتی داشت می‌رفت بیرون و موز را در کیفش می گذاشت، موز هم داشت توی کیفش می رفت. از حرکتش خوشم‌ آمد. شنیدم که به خدمتکار گفت بیاید و بقیه امکانات توییتر را یادم بدهد. فهمیدم ایوانکا سر کارم گذاشته، به جای لایک کردن بلاک کردن را یادم داده. گور بابایش. ترامپ نیستم اگر برایش اخم نکنم.

ثبت ديدگاه