چمچاره
پایان قرن با ذونکن عنّابی

با سلام خدمت شما مخاطبان گرامی، من دکتر ذونکن عنّابی هستم، فارغ‌التّحصیل رشته‌ی «دو روز انگاری دنیا» از دانشگاه l-m-n-o-p؛ در خدمتتون هستم با بخش مشاوره‌ی پیامکی. موضوع امروزمون سال نو و نوروزه، هر سؤالی در این زمینه دارید بپرسید.

اولین پیامکمون گفته که آقای دکتر من کلّاً یه بچه دارم ولی اکثر فک و فامیلامون بالای چهارتا بچه دارن؛ بعد ما که می‌ریم عیددیدنی، فک و فامیلامون فقط باید به یه نفر عیدی بدن، ولی وقتی فک و فامیلامون میان من باید به چهار-پنج نفر عیدی بدم؛ این انصافه؟
عزیزم دقیقاً به همین دلیل روی فرزندآوری تأکید می‌شه؛ یعنی اصلاً ابعاد اجتماعی تک‌فرزندی رو هم که بی‌خیال بشیم، ابعاد اقتصادیش رو توی نوروز نمی‌تونیم بی‌خیال بشیم. هرجور حساب کنی، دید و بازدید عید برای تو ضرر مطلقه. حالا عجالتاً برای امسال یا خودتو بزن به ورشکستگی تا ازت توقّع عیدی نداشته باشن، یا هم خودتو بزن به زرنگی و واسه‌ی هرکدوم از بچّه‌های فامیلت یه کتاب‌قصّه‌ی پنج‌برگی بخر که بازم ازت توقّع عیدی نداشته باشن.

مخاطب بعدیمون گفته من سه سال دستم تنگ بود و نمی‌تونستم از عید اونجور که باید لذّت ببرم، حالا امسال که یه پولی رسیده و منم برای عید کلّی ولخرجی کردم، خان‌عموی پدرزنم که خیلی براش عزیز بود افتاد و مُرد؛ حالا ما تا چهلمش باید عزادار باشیم و سیاه بپوشیم. چکار کنم؟
به نظرم اول یه لعنت درست و حسابی به شانست بفرست که یکم آروم شی. بعد همین قبل از عید یه شب بین خونوداه‌ی خانومت وقتی اسم خان‌ عمو  اومد بزن زیر گریه‌ی شدید، اصلاً خودتو بزن، بی‌هوش شو، تشنّج کن، اگه بشه موقع تشنّج یه‌ذرّه کف هم از دهنت بزنه بیرون که دیگه عالیه؛ خلاصه یه‌کاری کن خانوداه‌ی خانومت فکر کنن یاد عمو برات خطرناکه و تا چهلم بی‌خیال حضور تو در بین خودشون بشن؛ بعد دیگه راحت از عیدت لذّت ببر.

دوست دیگه‌ای گفتن که من از دار دنیا یه ویلای بزرگ توی شمال داشتم که بهم ارث رسیده بود و هرسال نوروز می‌رفتیم اون‌جا؛ حالا برای این‌که خانومم مهریه‌شو نذاره اجرا، بهش قول دادم نوروز امسال همون ویلا رو بزنم به‌ اسمش. ولی چون این عمارت غیرمجاز بود، چند وقت پیش تخریبش کردن و منم هنوز جرأت نکردم به خانومم بگم. راه داره فعلاً عید نشه تا ببینم چه خاکی به سرم بریزم؟
دوست عزیز مگه مهریه‌ی خانومت چقدره که حاضری یه ویلای شمال بدی، ولی مهریه رو ندی؟ یعنی شب خواستگاری یه بزرگ‌تر باهات نبود بزنه تو سرت که خودتو تو این هچل نندازی؟ جلوی اومدن عید رو که نمی‌تونم بگیرم ولی تنها راهی که به ذهنم می‌رسه اینه که کرونا بگیری. این روزا یه‌سر بدون ماسک برو بازار و با چند نفر هم روبوسی کن، ان‌شاءاللّه به امید خدا کرونای وخیم می‌گیری و سفر امسالتون کنسل می‌شه. حالا اگه شانس یارت باشه و بیماری زمینه‌ای هم داشته باشی، کلّاً از این دنیا خلاص می‌شی و از آدم مرده هم که مهریه نمی‌گیرن. ببین یه انتخاب اشتباه برای ازدواج چجوری عید امسال رو کوفتت کرد!

آخرین پیامکمون هم گفته دکتر اون بالا مالاها آشنا نداری بگی این قانون تعطیلات نوروزی رو تغییر بدن؟ من کارمندم و از پنجم عید دوباره باید برم سر کار، بعد داداشم دانشجوئه و بیستم اسفند دانشگاه رو می‌پیچونه تا بیستم فروردین. این ظلم نیست آیا؟ لااقل تعطیلی ما رو زیاد نمی‌کنن، تعطیلی ملت رو کم کنن برابر شیم.
عزیزم آسیا به نوبت دیگه؛ تو خودت هم یه زمانی دانشجو بودی و قطعاً می‌پیچوندی، خب حالا هم نوبت داداشته. اونم اگه فرض محال تونست یه شغل کارمندی پیدا کنه، همین بدبختی رو داره؛ خیلی حرص نخور، از همین پنج روزت لذّت ببر. بعدش هم این دانشجوها نیستن که خودشون رو با قوانین وفق می‌دن، بلکه قوانین خودشون رو با دانشجوها وفق می‌دن؛ یعنی اگه قانون برای نوروز تعطیلی دانشگاه‌ها رو به ۳ روز هم کاهش بده، بازم دانشجو جماعت از ۲۰ اسفند تا ۲۰ فروردین دانشگاه رو می‌پیچونه؛ پس بازم توصیه می‌کنم به‌جای حسودی از همین پنج روز لذّت ببر که پنجم فروردین از رگ گردن به تو نزدیک‌تره.

خب آخرین مشاوره‌ی پیامکی قرن هم تموم شد. امیدوارم نوروز بهتون خوش بگذره، فقط به آجیل و شیرینی‌های هم رحم کنید، دنیا ارزش این همه خشونت نداره. تا مشاوره‌ی پیامکی قرن بعد خدانگهدار.

يك ديدگاه

  1. یکی ۱۴۰۱-۰۱-۰۹ در ۹:۲۱ ق٫ظ- پاسخ دادن

    سلام
    “پنجم فروردین از رگ گردن به تو نزدیک‌تره.”

    این عبارت رو نمی‌پسندم
    الان خوابم میاد و در مورد زشت بودنش نمی‌تونم فکر کنم یا تصمیم بگیرم برای همین فقط گفتم “نمی‌پسندم”
    بخصوص که ظرافت خاصی نداره و طنز قدرتمندی هم درش نیست

ثبت ديدگاه