تقویم تاریخ 16 مه
قربانی توافق
۷:۵۸ ب٫ظ ۲۷-۰۲-۱۴۰۳
سالها پیش در چنین روزی، یعنی در ۱۶ مه (May یا به قول بعضیها ممکن) ۱۹۱۶ خودشان یا همان میلادی، موافقتنامه سایکس-پیکو که البته برخی از دوستان با عنوان موافقتنامه آسیای صغیر میشناسندش، جهت تکهپاره و جرواجر کردن امپراتوری عثمانی منعقد شد.
قضیه اینجوری آغاز شد. پس از اینکه انگلستان موسوم به بریتانیا که خود را بر هر صغیری کبیر میدانست و ادعا داشت که خورشید در سرزمینهایش غروب نمیکند (عاقلان دانند!) حس کرد که عثمانی دارد موی دماغش میشود، تصمیم گرفت آن را از بیخ بکند. از همین روی با گذاشتن دستهایشان بر روی هم و گفتن «میزنیم. میکَنیم. میبَریم» و با شعار «یا جرج پنجم» کندند، چیز یعنی جنگ جهانی اول را شروع کردند. البته از آنجایی که ریشه موی دماغ در هیپوتالاموس مغز و بین مخچه قرار دارد و درواقع گیر کرده است، کندن آن، همان و قلفتی در آمدن مغز و متعلقاتش همان، کندن آن اشک انگلستان را درآورد. به همین علت برخلاف آنچه انگلیسیها فکر میکردند، عثمانی یک هلو برو تو گلوی راحتی برایشان نبود و اساسی در گلویشان گیر کرد و هرچه تخ میکردند و عق میزدند، موفقیتی حاصل نمیشد.
قضیه بدین شکل ادامه یافت که انگلستان برای نیل به پیروزی دست به دامن متحدانش شد و با مظلومنمایی و کجوکول کردن لب ودهانش و گفتن «من مادر ندارم! به من بدبختِ بیچاره کمک کنید» یارگیری کرد و فرانسه و روسیه را به یاری طلبید تا دربرابر عثمانی و آلمان که دست در گردن همدیگر انداخته و داداشی هم شده بودند، بزنند دک و پوز هم را پیاده کنند. در خلال جنگ در آوریل ۱۹۱۶ «کلنل سر مارک سایکس» یک انگلیسی مارچی محافظهکار تاحدودی لجباز و «فرانسوا ژرژ پیکو» فرانسوی دسامبری مغرورِ عنق، برای تقسیم امپراتوری عثمانی، نشستهایی با صرف موز و خیار و چاقالهبادام و کلی بخوربخور دیگر با هم برگزار کردند. در آن جلسات نماینده روسیه به علت دوری راه و البته مشکلات عدیده داخلی پیش آمده حین انقلاب کمونیستی اعلام کرد که «اووه! کی میره این همه راه رو؟! ما اینجا خودمان درگیریم، هر چه شما بگید، قبوله.»
قضیه اینجورکی شد که بعد از کلی نشست و برخاست و برو و بیا و بگیر و ببند و صبحانه کاری و ناهار بیکاری و از آنجایی که رژیم داشتند و شام نمیخوردند (نه، بیا شام هم بزن تو رگ! والا! معده نهنگ هم بود، میترکید دیگه) بالآخره به توافقاتی رسیدند و چون خیلی حال و حوصله انتخاب اسم نداشتند، قراردادی با عنوان سایکس-پیکو امضا کردند. در آن توافقنامه به تقسیم سوریه، عراق، لبنان، شاورمای ابوعلی، چندتا چهارراه در اردن، بیابانهای توسعه نیافته عربستان، فلسطین و خلاصه کلیه سرزمینهای تحت قیومیت عثمانی میان فرانسه و انگلستان اشاره شد. آنها که ظاهراً از کیسه خلیفه میبخشیدند (واقعاً هم از کیسه خلیفه عثمانی میبخشیدند!) و از آنجایی که خرج که کیسه دیگران بُوَد، حاتم طائی شدن، آسان بُوَد، چنان بریز و بپاشی میکردند و عثمانی را مانند گوشت قربانی با گفتن «آتیش زدم به مالم. چند تا سرزمین مال یه خلیفهست که همهاش تو حرمسرا و حریم سلطان بوده! بدو… بدو… اینور بازار.» بین دوست و آشنا تقسیم میکردند که آن سرش ناپیدا.
قضیه اینجورکیتر شد که سالها بعد و با پایان یافتن جنگ جهانی دوم هر قسمتی از عثمانی حالا سابق شده را یکی برمیداشت و میخواست با خود ببرد که البته متوجه میشد، سرزمین را نمیشود برد و فقط باید آنجا باشد و با گفتن «حرفحرفِ منه» دستور بدهد. این اتفاق باعث بروز مرزبندیهای جدید در خاورمیانه امروزی گشت. مرزبندیهایی که با پیشنهاد انگلستان بنیان گذاشته شد. این اتفاق به شکلی صورت گرفت که برای تحقق شعار معروف و محبوب انگلیسیها، یعنی «تفرقه بنداز و حکومت کن» آنها خطکش را بین قومیتهای مختلف قرار دادند و مرزها را انتخاب کردند تا بعدها بتوانند از مجاورت قومها در سرزمینها و کشورهای مختلف بهره کافی را ببرند و برایشان سوسه بیایند و با گفتن «اوا! کدام کودنِ مغز کلمی بین شما فاصله انداخته؟!» آنها را به جان هم بیندازند. سپس خودشان بنشینند به تماشا و حظ کافی و شاید وافی را ببرنند و به ادامه چاپیدن بپردازند.
در پایان و باتوجه به همزمانی برگزاری نمایشگاه کتاب و برای خالی نبودن عریضه و داشتن پیام و خلاصه از این حرفها، پیشنهاد میشود کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد داد» که به جزئیات پیش، حین و بعد از فروپاشی عثمانی اشاره کرده است را مطالعه کنید. البته قبل از خرید کتاب، آب قند با شکر اضافه، ترجیحاً اشباع شده و احیاناً قرص زیرزبانی با خود به همراه داشته باشید که خدایی نکرده با مشاهده قیمتش اتفاق ناخوشایندی برایتان رخ ندهد. البتهتر اینکه هنگام مطالعه کتاب مراقب دندانهای خود باشید و کمتر از حرصِ اتفاقات در حال وقوع روی هم بفشاریدشان که هزینه دندانپزشکی زیاد است. همه عصبانیت خود را جمع و با یک تف بر انگلیس همه را تخلیه کنید.
ثبت ديدگاه