یاد اولین نطنز در سالن سوره افتادم که راه را گم کرده بودم. وارد شدم. ساعت ششوربع بود. اندک جماعتی نشسته بودند. با خودم فکر کردم هر کدام چه مسیری را طی کردهاند که امشب اینجا باشند. چقدر قانونمدار نشستهاند تا در باز شود.
امروز عرش آرام بود. برادران حامل عرش از کنارمان رد شدند و سلام آمنین دادیم. حتی دلمان خواست از نهر شیر و عسل جنت، تهجامی بنوشیم. لیکن چون ملائک را خوردن و نوشیدن محال است، به تنفس در نسیم الهی مشغول شدیم.
جدولگذاران در اقدامی هوشمندانه و بهصورت زیرپوستی، همچون بازی عمو آلپاچینو، نقش «الله» روی پرچم ایران را پاک کردند و جایش را خالی گذاشتند تا هر حزب و گروهکی بهصورت دلخواه جای خالی را با نقش مناسب خود پر کند و مشکل حل گردد.
محمدرضا داودی
طنزپرداز
بیبیسی و امثالش چطور وضع ناخوش مردم سیلزده را وارونه نشان میدهند و با ایران مقایسهشان میکنند
اروپا نه کشور است نه قاره. بلکه سبکی از زندگی است. اصلا خود زندگی است. جایی که خیلی موضوعیت ندارد در آن واقعا چه رخ میدهد؛ چون همه میدانیم جای نایسی است