با دیانا حداد روی پل فرات

کلهم ایرانیون مجنون!

سيدابراهيم گفت: «نوار بذار برامون.» راننده متعجب شده بود. راهنمايمان پرسيد: «آخه اونها در اتوبوس نوحه، سينه‌زنی، گريه...» سيد گفت: «ول کن اونا رو. ام‌کلثوم داری؟» من پريدم وسط معرکه و گفتم: «حالا که می‌خواهی گناه کنی لااقل ديانا حداد گوش کن!» راهنمای اطلاعاتی ما هاج و واج مانده بود که اينها ديگر چه ايرانيهايی هستند!

عنوان