مرضیهخانم سریعتر خود را باد زد و گفت: «بیخود پای خواهر منو وسط نکش، راضیه خیلی هم عزتخانو دوست داره، فقط از هیبت عزتخان ترسیده بود که نکنه اینا تو مطبخشون کلفت کم دارن و از این حرفا، اون وقتا اینجوری بود، کی به فکر اخلاق بود».
تنها ترس این حقیر و دلواپسان امنیت و سلامت حضرت همایونی این است که نکند پسفردا معاندان بدخواه مملکت از فهم حکمت امر ملوکانه عاجز بمانند و رجز روباه بخوانند و زبان درازی کنند که هرچه میز و صندلی در مملكت است را دادهاند به مردان و این از طبع ترقیخواهانهی اعلیحضرت به دور است
آقا من یه کانال جوک دارم، همیشه جوکاشو کپی میکنم بدون منبع میفرستم واسه بچهها. با این قانون چه خاکی بریزم به سرم ها؟ میدونید چند نفرو با جوکام از افسردگی نجات دادم؟