شعر طنز

بداهه سرایی شاعران برای شیخ!

چون بلایی بر سر این مملکت نازل شدی
کاش میدادیم جاخالی؛ بلا! خالی نبند

جان من جان خودت یا جان لاریجانیان
جان اسحاق جهانگیری بیا خالی نبند

فشاار اقتصادی

آر را کم کن !

یا طرف را خودت ببر به بهشت
از سر ما هوار را کم کن،

یا که ما را بُکُش، ولی قبلش
خرج دفن و مزار را کم کن

بداهه گروه شعر طنز راه راه ليلا حاتمي را مر دست خالي و ...

سنگ روی یخ!

وقتی فروخت ما را، شد سنگ روی یخ او
دیگر صدایی از آن دیم دام درم نیامد

میهن فروش بدشانس، برد آبروی خود را
از مشت بسته‌‌ی غرب افسوس نم نیامد

شعر طنز

در آغوش آب

ای کاش که سر در بغل عشق بمیریم
خوب است که بوده دم مرگش، بغلش، آب

محبوب دلش آب و سپس حاجیه خانم
کمتر ز زنش بوده غُر و دردسرش، آب

بداهه سرایی شاعران راه راه

دوازده بند شهادت امام باقر علیه السلام

عقل مدیون کلامش، عشـق مرهـون تبـش

مستی افتاده به پای شهـد شیـرین لبــش

سجده معنی می‌پذیرد در نمـاز هر شبـش

حضرت روح الامین بر بارگاهش طائر است

عنوان