نمی دانی چقدر زجر کشیدم تا بتوانم این جامعه ی دگم و متعصب را قانع کنم که شامپوی پانزده هزار تومانی و پودر رختشویی سه هزار تومانی فرقی با آن پستو نشینی ها ندارد و هنوز ارزش زن ایرانی را نمی فهمند.
شما هم بودید و ظاهر مظلوم آن هسته ی صورتی اش را در اینستاگرام خارجکی ها می دیديد عاشقش می شدید و اصلا فکرش را هم نمی کنيد که مزه ی گوش پاک کن مي دهد... یک سلولز تلخ و بی بو و بی مزه... ولی سرشار از همه ویتامین ها و چربی سوزها و کوفت ها و زهر مارها..
فروغ زال
روایتی کوتاه از حماسه زنان لَرده و فرار انگلیسی ها
زنان روستای «لرده» که اتفاقا سوادی هم نداشتند با چند سلاح سَرپُر، برای نجات مردانشان می روند سرراه انگلیسی ها و بعد از شلیک چند تیر شروع می کنند به کِل کشیدن!!
چوپان خنده اش روی لبهایش خشک شد. سر و کله ی یک نفر که هماهنگ شده بود پیدا شد. عکسش را گرفت و رفت تیتر بزند: «شادی ملت». دهقان فداکار گفت: «در راه که می آمدم گرگ هایی که می گفتی را واقعا دیدم .سیر و راضی بودند.»
همواره طبق نصایح ترم بالایی ها در اردوی ترم اولی ها، هیچ وقت کتابهای عمومی را نخریده و نکات مهمی که توسط استاد اعلام شده :«حضرت عباسی در امتحان می آیند» را طبق یک سنت دیرینه کپی کرده ایم