درست وقتی که زن و شوهر در پارک نشسته اند و زن دارد این ماجرا برای شوهرش تعریف میکند یکدفعه صدای یک بچه می آید. مرد و زن بچه ای را داخل یک ساک در زیر نیمکت پیدا میکنند.
فلاش بک میخورد و میفهمیم که از قضا این بچه, پسر همان مرد بازاری از یک زن صیغه ای اش است و زن بخاطر حفظ آبرویش و از ترس تهدیدات مرد بازاری او را سر راه گذاشته!
مالکان پلاسکو بخاطر ورشکستگی مغازههایشان را بعنوان مسکونی اجاره دادهاند. در این واحدها افراد مختلفی همچون معتاد، تعمیرکار تراکتور، دانشجوی ستاره دار، کارمند تعدیل شده، دختر پشت کنکوری و... زندگی می کنند!
مدیر که حسابی از شنیدن این جمله ابتکاری و جدید و بدیع متنبه شده، برای اینکه خودش را تنبیه کند تصمیم میگیرد بجای غواصها برود زیر آب و جسد را پیدا کند. او وقتی میرود زیر آب میبیند وحیده به شکل وسوسهانگیزی و در حالی که خیلی آرایش کرده است زیر آب کمین کرده تا او را گول بزند!
اگرچه هنوز جمهوری اسلامی سر کار است، اما خطر سر کار آمدن رضا پهلوی از سرتان گذشته است. هرچند احتمالش خیلی کم بود اما بالاخره حتی تصور اینکه موجودی با آن میزان آیکیو ممکن است روزی در یک جایی حکومت کند در نوع خودش یکی از وحشتناکترین کابوسهاست.
این روزها روح برجام در سایه گشایشهای اقتصادی که پس از برجام حاصل شده است مشغول واردات است. او مربا از شیلی، سنجاق قفلی از اکوادور، آچار چرخ از تایوان، لاستیک فرغون از هنگ کنگ، گنجشک از جزایر قناری، کش شلوار از ایتالیا، بوگیر توالت از فرانسه و... وارد میکند!