کورش کبیر: ای مالک! از دولت بریتانیای کبیر درخواست دارم، اشیای متعلق به ایران را به علی کریمی دهند، قول میدهد از آنها مثل تخم چشم خویش مراقبت کند، و روزانه سه بار به آنها آب دهد؛ پول برق و آبش هم با خودش.
خلاصه جنگ جهانی دوم آغاز شد! کشورهای دنیا با خواندن «من من، تو تو، کشیدم، کی رو؟» شروع کردند به یارکشی که کی توی تیمشان باشد؛ اما رضا پهلوی اعلام کرد: «پدرسوختهها! روی ما حساب نکنید، ما نیستیم.»
با ملی شدن صنعت نفت در ایران، انگلیس که دید از نفت دور شده است و دیگر یک قطره هم از این ماده سیاه بد بو کف دستش نمیاندازند، مکدر شد و در پی چاره جویی برای بر هم زدن کاسه و کوزه صنعت ملی نفت درآمد.
ملکه جوان که یک آگوستی تمامیتخواه بود، اعتقاد داشت «نفتی که واسم من نجوشد باید چاهش پلمپ شود.»
مامور خدماتی شاهچراغ یک تنه و با دستخالی تروریست را گرفت تا پیشروی نکند.
تروریست مذکور پس از مشاهده این حادثه گفت: «آقا هر چی بگید لو میدم حتی طبقه جهنم ابوبکر بغدادی رو. فقط جون عزیزتون شمام به همه بگید تفنگی که دستم بوده، پلاستکی بوده که آبروم نره»
ترومن گفت: «آیا اطمینان داری بر گفته خویش؟ چهل و پنج دقیقه و سی ثانیه و پنجاه و چهار صدم ثانیه از آخرین کشتار دسته جمعیمان نگذشته است. دمی درنگ نما تا دستگاه کشتار دسته جمعیسنج خون خویش را بیاوریم».
ترومن پس از اندازهگیری رو به مرد کرد و گفت: «آری باید چارهای بیندیشم. فیالحال شد 47 دقیقه».