+ جدی؟ آهااا می خواستم اینو بگم؛ من داماد لرستان... نه داماد یوگوسلاوی.. اوووم.. نه انگلیس هستم پس من رییس جمهورم(سرش را می خاراند) ای بابا این چرا جور درنمیاد!
خانم موریه حواسش به پسرش بود تا جایی را به آتش نکشد و همان طور به صحبت های رییس جمهور و اهل مجلس توجه داشت. داد زد «آهااای پسرهی بی اصل و نسب حیف آن همه سکه که پای کلاس آیین مملکتداری پای تو ریختم. بیا دو کلام حرف حساب یاد بگیر»