نگاهي به كتاب "گچ پژ"، عصفوريههای محسن رضوانی
جای این چهارحرف، خالی!
۵:۳۸ ب٫ظ ۲۸-۱۰-۱۳۹۵
راه راه: فضولی اصلاً کار خوبی نیست اما وقتی کسی خودش نامه های عاشقانه خودش را در معرض فضولی می گذارد و میگوید بیا و فضولی کن! دیگر نمیشود حرف یک هموطن و یا همشهری آنهم از نوع قلم به دست و طنّازش را زمین انداخت، فلذا باید این کتاب را گرفت و خواند. کتاب گچپژ، مجموعه نامهها یا دلنوشتههای یکصفحهای جوان عاشقی است که خطاب به شازده خانم همسایهشان نوشته و چون پدر شازده خانم، راه هواکش را بسته است و دیگر نمیتواند نامهها را داخل خانه دختر بیاندازد پس آنها را برای خواننده فرهیخته و نسبتاً طنّاز نوشتهاست. البته در برخی موارد این نامهها یا دلنوشتهها فقط برای ثبت درتاریخ! نگاشته شدهاند و خطاب به شخص یا گروه خاصی نیستند. در این کتاب صدصفحهای، نویسنده با مهارت توانسته است با جمع چند تکنیک و استفاده همزمان از ابزارهای مختلف، درعین نشاندن لبخند بر لبهای خواننده، نکات انتقادی خود را نیز مطرح کند و صدالبته پیشتتر و با افشای نامههای عاشقانهاش به شازده خانم همسایه و اعتراف به احساسات وافکار درست و غلط خود، منصفانه سوزنی که باید به خودش میزد را زده است.
همانطور که چهار حرف “گ”، “چ”، “پ” و “ژ”، در میان حروف زبان رسمی(کتابی) عربی، جایشان خالی است و در واقع وجودندارند، جای زبان خاص کتاب هم در فارسی امروز خالی است و بسیاری از کلمات، واژهها و اصطلاحات استفاده شده در آن، دیگر در فارسی امروز دیده نمیشوند. نه آنکه تصور کنید، گچپژ به زبان فارسی باستانی یا دَری نگاشته شده است، زیرا در هرصورت با توجه به استفاده دوباره از متنهای کهن در سالهای اخیر و خُرده سوادی که اغلب خوانندگان در خوانش و فهم واژگان و اصطلاحات آن دارند، معمولاً مشکلی برای برقراری ارتباط با این متون وجود ندارد اما محسن رضوانی، با تسلط و مهارتی قابل تقدیر، کتابش را به زبان فارسی دوره قاجار نگاشته و گرچه آن را با اصطلاحات و تعابیر امروزی آمیخته است تا از ظرفیتهای آن نیز استفاده کرده باشد اما به هرحال متنی که پیش چشم خواننده فرهیخته و طنزدوست قرار میگیرد، شیرینیهای فهم واژگان مهجور اما نزدیک و آشنا را تواَمان به همراه دارد. اصطلاحات و واژگانی که گرچه فراموش شدهاند ولی معنایی نزدیک، قابل فهم و در عین حال پوشیده با کنایه و ابهام دارند تاجایی که شاید مجبور باشید برای دانستن معنای برخی واژگان، به پدربزرگ یا مادرِ مادربزرگتان مراجعه کنید.
مزیت دیگری که به این کتاب برتری داده و آن را برای خواننده جذاب کرده است، بیزمانی کتاب است. شاید در ابتدای کتاب، خواننده تصور کند که نامهها و متون، در زمان قاجار نوشته شدهاند، یا حداقل شازدهخانم همسایه متعلق به دوره قاجار است اما با اینکه زبان به کارگرفتهشده و بسیاری اصطلاحات و کنایهها، این تصور را تایید میکنند، هرچه با راوی پیش میرویم به این نتیجه میرسیم که همه اهالی محل و حتی دختری که اول شخص، اورا شازدهخانم خطاب میکند، امروزی هستند و فقط این جوان عاشقپیشه ماست که کاملاً ساده و بیپیرایه، مستقیم وسط محلهای قدیمی در کوچهپسکوچههای تهران امروز افتاده است و کمکم دارد با شرایط و فضای امروز آشنا میشود، تازه از بخت بد، عاشق هم شده است! به همه اینها اضافه کنید مقتضیات زندگی در آپارتمانهای پیزوری و مقوایی امروز را برای کسی که عمری را در خانهپدری دَراَندَشت زندگی کرده و برای رفتن به حمام و –گلاب به رویتان- مبال، دُرُشکه خبر میکرده است.
“مگر بیل خورده است به کمر آن اخوی دیلاقتان که شازده را می فرستند صف سنگگ؟ ارواح شکمش درس که نخواند، کار هم که نمیکند، لابد روزی دوقدم می رود، آن هم از پهنا. پدرآمرزیده نافش خارش گرفته، ظن مردانگی کرده، متصل اُرد میدهد. از غیرت جوانی، پنداری همین را یادگرفته که مثل حارث به ما چشم غُره برود… از حالیه تا آخر ماه صیام، سه ربع مانده به افطار، زنبیل را بگذار روی هشتی. فقط عجالتاً از همان بهارخواب، معلوم دارمان کن خشخاش میگیرید یا ساده؟”(ص۵۱)
همین آشنایی اندکاندک اولشخص راوی با شرایط جدید و تطبیق ذهنی آنها با “آنچه باید باشد”، زمینه بسیار خوبی را فراهم کرده تا نویسنده، نقدهای جدی و آبدارش را به مسائل اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه ایرانی، بخصوص سبک زندگی مردم کلانشهرها بیان کند و بعضاً راهحلی را پیشنهادداده یا برخی نکات ریز اما مهم فراموش شده را یادآوری نماید.
گذشته از اینها، استفاده از تصاویر دوره قاجار در صفحات میانی و روی جلد کتاب، از دیگر نکاتی است که نظر خواننده را جلب میکند تا حتی به اندازه یک تورق سرسری، کتاب را دردست بگیرد. جنس کاغذ کتاب و صفحهآرایی نیز به همراه تصاویر، پشتیبانی کاملی از متن و محتوای نوشته دارد. اما همین تناسب جنس کاغذ و تصاویر با محتوا و سبک نوشته، موجب بالارفتن قیمت کتاب
شده و اگر خواننده، فضاهای خالی صفحات کتاب را – که کم هم نیستند – کنار این قیمت بگذارد، شاید اندک احساس غبن، دوراز ذهن نباشد. همین نکته حتی ممکن است مانعی جدی برای خرید کتاب در این آشفته بازار قطع یارانهها و سرعت رشد قیمت در نیازهای طبقات پایین هِرَم مازلو(۱) باشد.
جای خالی واژهنامه در پایان کتاب نیز به شدت احساس میشود. به همان دلیل پیشگفته، آشنایی نسل امروز، با زبان فارسی دوره قاجار، آنقدر نیست که بتواند شمای کلی و قابل قبولی از داستان را در ذهن بسازد و گرچه با نشانیهایی که قبل و بعد از کلمات دادهشده یا اشارات پیدا و پنهانی که بعضاً خواننده را به معنای کلمه یا اصطلاح رهنمون میشود، خواننده میتواند پی به معنی آنها ببرد اما هیچیک از اینها جای خالی واژهنامه را در پایان کتاب پُر نمیکند. کلماتی مانند:”قبای سجاف قصب”، “طابق النعل”، “قاذورات”، “شقله شقله” و… . این نکته برای اشاراتی که به آیههای قرآن یا مثلها وجود دارد نیز کماکاندَأبَه، صادق است، مانند:”ولوکنتم فی بروج مشیده” یا “برزخٌ لایبغیان”. توجه به این امر ضروری است که منظور نگارنده از “پایان کتاب” واقعاً پایان کتاب است و نه “پانوشت” یا جای دیگر!
برای حسن ختام، ضمن تبریک به محسن رضوانی و آرزوی آنکه بازهم آثاری چنین فاخر و لذیذ از او ببینیم و بخوانیم، بهرهای دیگر از نمکدان گچپژ را که توسط انتشارات سورهمهر، باقیمت ۸۰۰۰ تومان ناقابل و درسال جاری به چاپ رسیده است میخوانیم.
“در مردانه مستراح که ما توفیق آمد و شد داریم، درودیوارنویسی، یک سنت مألوف است. خلق الله راضی نمیشوند حین اجابت مزاج، دستشان بیکار بماند. با یکی لولهنگ بر میدارند با دیگری سیاه مشق میکنند. یعنی هرکس گذرش میافتد اینجا، کاسب و عابر و مسافر، یکی دوخط قلمی میکند گوشه مبال، خاطرهای، شعری، شعاری، مردهبادی، موعظهای… خلاصه دریغ نمیکنند از ترشحات اندیشه و طبعشان. از تحلیلهای سیاسی تا تصنیفهای عشقی؛ از توصیه درباب آداب تخلی تا تحشیه بر مکتوبههای قبلی.
قصدم معارضه با مظاهر مدرنیته نیست جان شازده! ولی باورکن آن فیسپوکی که دوست داری دَرِش نام نویسی کنی، از روی همین مستراح ما ساختهاند. یک عده که مبتلا به لینت قلمیاند، نشستهاند دور هم، یا مطلب مینویسند یا به هم حاشیه میزنند. به یکی هم که ابراز علاقه میکنند، شصت نشان می دهند که یعنی”لایک”. طابق النعل با گرافیک دیواری نمرههای مبال...از ما گفتن بود خودت میدانی”.
پاورقی:
(۱) هرم مازلو نیازهای انسان را از پایینترین سطح، یعنی نیازهای غریزی انسان مانند خوردن و نوشیدن و… تا بالاترین سطح یعنی خودشکوفایی، دستهبندی کرده است
بسیار هم عالی
واقعا کتاب؛عالی بود.
من که لذت بردم و جزء اون دسته از کتابهایی است که هر چند وقت یک بار میخونم.
عالی??????
واقعا نقد خوبی بود، کیف کردیم
قیمت و صفحات درد دل ما هم هست