ناهار را همیشه با دوغ میخوردیم و مایع دستشویی با بوی موز هم داشتیم. بابایمان هرروز کلی با موبایل حرف میزد و روی کاغذ شکلهای خط شکسته و گردآلو گردآلو میکشید.
پس به عینکیها نفری یه دونه تِی میدیم واسه پاک کردن بخار شیشه عینکشون. به همه یه دستکش هم میدیم که فقط باید قول بدن که سر جاشون بشینن و جایی رو لمس نکنن. همون مداد نرم و پاککن نرم رو تو هوای گرم لمس کنن.