اندر احوالات شیخنا فی الانتخابات

رساندن یا نرسیدن، مسئله این است

شیخ گفت: «از طُرُق استخراج احساس است.» یکی از میان مریدان بپرسید: «ای شیخ! این دیگر چه صیغه‌ایست؟»
شیخ برآشفت که: «خموش نادان! صیغه یعنی چه؟! ما اهل این جور داستان‌ها نیستیم. دارم زور می‌زنم تا بنگرم برای ورود به عرصه انتخابات احساس تکلیفم می‌آید یا نه.»

یک سکانس از علت تخمه خوردن

تخمه‌خور

بازجو: کلا ریختن هر چیزی، تکرار می‌کنم هر چیزی تو خیابون ممنوعه، افتاد؟
متهم: حتی تخمه کدو؟
بازجو: ای خدا، بله حتی تخمه کدو.
متهم: پس وقتی تخمه می‌خورم پوستش رو کجا تف کنم؟

چگونه عروس موبور پیدا کنیم؟

عروس کلمبیایی

پسر: مامان من چقدر بگم مو بور نمی‌خوام. من می‌خوام موهای زنم به رنگ شب باشه.
مادر: حالا به رنگ ظهر باشه می‌میری؟! آدم مارِ توی «مار و پله» بشه؛ ولی مادر تو نشه! پاشو برو. حرف اضافه هم نباشه.

انشایی درباره چیستی خواهر و برادر

خواهر برادرها با پلی استیشن می‌آیند

ما از او خواستیم یک دانه بچه دیگر بیاورد تا ما خواهر و برادر دار شویم و بتوانیم انشای خود را بنویسیم؛ اما او قبول نکرد و گفت: «واه...واه...چه غلطا! برو سر درست بزمجه. فضولی این کارا به تو نیومده. تو خرج تو یکی هم موندیم!»