بازتاب مناظرات در دنیای مردگان

روح محمدرضا پهلوی صدای پزشکیان رِ شنید

ایشان به آسفالت‌های زمان ما لطف دارند. حالا اینطور که می‌گویند هم نبوده! یک چندتایی چاله چوله هم بود. خود ما در اثر وجود همین چاله‌ها، چند بار سَر مبارکمان به طاق ماشین خورده است.

اندر احوالات شیخنا فی الانتخابات

رساندن یا نرسیدن، مسئله این است

شیخ گفت: «از طُرُق استخراج احساس است.» یکی از میان مریدان بپرسید: «ای شیخ! این دیگر چه صیغه‌ایست؟»
شیخ برآشفت که: «خموش نادان! صیغه یعنی چه؟! ما اهل این جور داستان‌ها نیستیم. دارم زور می‌زنم تا بنگرم برای ورود به عرصه انتخابات احساس تکلیفم می‌آید یا نه.»

یک سکانس از علت تخمه خوردن

تخمه‌خور

بازجو: کلا ریختن هر چیزی، تکرار می‌کنم هر چیزی تو خیابون ممنوعه، افتاد؟
متهم: حتی تخمه کدو؟
بازجو: ای خدا، بله حتی تخمه کدو.
متهم: پس وقتی تخمه می‌خورم پوستش رو کجا تف کنم؟

چگونه عروس موبور پیدا کنیم؟

عروس کلمبیایی

پسر: مامان من چقدر بگم مو بور نمی‌خوام. من می‌خوام موهای زنم به رنگ شب باشه.
مادر: حالا به رنگ ظهر باشه می‌میری؟! آدم مارِ توی «مار و پله» بشه؛ ولی مادر تو نشه! پاشو برو. حرف اضافه هم نباشه.