کل اعضای خانواده درگیر ساخت روزنامه دیواری میشدند و گاهی هم ما نظارتی میکردیم تا بتوانیم پوز فاضلی، همکلاسیمان را به زمین بمالیم، چون در زنگ ورزش هفته قبل به ما پاس نداده و خودش توپ را شوت کرده بود. البته اینکه در تیم حریف هم بودیم، شاید بیتأثیر نبود
تاج الملوک میگفت: «اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا، سهم شیر او را خورده است و برای همین محمدرضا از بچگی مشکل شُلی دست و پا داشت و این مشکل تا کهنسالی هم با او بود و پاهایش همش شل میشد.»
از وقتی خواهرم آمده پدرم دنبال گرفتن یارانهاش است تا حداقل نصف کمتر پول شیرخشکش را دربیاورد. ما فکر میکنیم اگر یک برادر دیگر هم داشته باشیم میتوانیم در بازی، دو بر یک خواهرمان را ببریم و سهم پولتوجیبیاش را برداریم. تازه هر وقت بابایمان بخواهد نصیحتمان کند میتواند سه تا چوب کنار هم بگذارد و دیرتر بشکند.