خاطراتی دور از دهه‌های فجر قدیم

روزنامه دیواری‌های خانوادگی

کل اعضای خانواده درگیر ساخت روزنامه دیواری می‌شدند و گاهی هم ما نظارتی می‌کردیم تا بتوانیم پوز فاضلی، همکلاسی‌مان را به زمین بمالیم، چون در زنگ ورزش هفته قبل به ما پاس نداده و خودش توپ را شوت کرده بود. البته اینکه در تیم حریف هم بودیم، شاید بی‌تأثیر نبود

از هفت دولت آزاد

جای ماشین الاغ و قاطر بود
کوچه‌ها باکلاس و دالانی
کیف می‌داد توی گل بتپیم
تا کمر، روزهای بارانی

نمایی از روابط پشت پرده محمدرضا شاه

ارتباطات ملوکانه

تاج الملوک می‌گفت: «اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا، سهم شیر او را خورده است و برای همین محمدرضا از بچگی مشکل شُلی دست و پا داشت و این مشکل تا کهنسالی هم با او بود و پاهایش همش شل می‌شد.»

احوالات داشتن یک خواهر یا برادر

آبجی یا داداش! مسئله این است!

از وقتی خواهرم آمده پدرم دنبال گرفتن یارانه‌اش است تا حداقل نصف کمتر پول شیرخشکش را دربیاورد. ما فکر می‌کنیم اگر یک برادر دیگر هم داشته باشیم می‌توانیم در بازی، دو بر یک خواهرمان را ببریم و سهم پول‌توجیبی‌اش را برداریم. تازه هر وقت بابایمان بخواهد نصیحت‌مان کند می‌تواند سه ‌تا چوب کنار هم بگذارد و دیرتر بشکند.

به عشقِ ساندیسِ جشن پیروزی

این حضور ما برای دشمنان بنیان کَن است
با چنین انگیزه‌ای با شوق از کَن آمدیم




عنوان