همه خانم ها تاکید میکنم همه، اعم از خانم های موجود در ویترین مغازه ها، خانم های موجود در مزون ها، عروسک های دختر بچه ها که خانم های آینده اند و همه و همه خواهان رفع حجاب هستند. به همین دلیل به خودشان سختی داده و روزانه از پست های برق که در خیابانهاست بالا میروند و روسری خود را بر سر چوب میکنند.
مکانی برای نشستن که حداقل پنج دقیقه ابتدای فیلم، مخصوص یافتن آن است. همیشه هم یک نفر در صندلی کناری می نشیند که ناهار خود را با پیاز یا سیر تناول کرده و فرصت تنفس به آدم نمیدهد.
مانند گواهی سلامت خودرو یعنی معاینه فنی، مراکزی جهت بررسی عدم تمکن مالی افراد و صدور گواهی عدم تمکن مالی، ایجاد شود. که این مراکز تحت آزمایشهای سخت از قبیل اندازه دور کمر و شکم، دور گردن، وزن، سیاهی دور چشم، پینه دست و پا و تعداد دنده های از پوست بیرون زده بررسی های خود را انجام دهند.
در سکانس انتهایی فیلم مسئول خرید جمعیت...(جمنا) را میبینیم که در میدان میوه ترهبار دارد برای نشست بعدی موز میخرد. لابلای کارتن موزها نامه آن مانکن را میبینیم که بعنوان کاغذ باطله استفاده شده است.
درست وقتی که زن و شوهر در پارک نشسته اند و زن دارد این ماجرا برای شوهرش تعریف میکند یکدفعه صدای یک بچه می آید. مرد و زن بچه ای را داخل یک ساک در زیر نیمکت پیدا میکنند.
فلاش بک میخورد و میفهمیم که از قضا این بچه, پسر همان مرد بازاری از یک زن صیغه ای اش است و زن بخاطر حفظ آبرویش و از ترس تهدیدات مرد بازاری او را سر راه گذاشته!