گزارشی کوتاه از ۲۳اُمین نمایشگاه مطبوعات، خبرگزاری ها و غیره ها
سانتوس، تبدیل شوندگان و نمایشگاه مطبوعات
۱۱:۰۳ ب٫ظ ۱۰-۰۸-۱۳۹۶
راه راه: بعض شما نباشد این دوستم که هم کلاسی ام هم هست خیلی پسر خوبی است برای همین وقتی گفت برویم نمایشگاه مطبوعات نتوانستم نه بیاورم. نه اینکه خودم دوست نداشتم، داشتم اما این نمایشگاه کجا و جشنواره مطبوعات خیلی سابق کجا! به هرحال یک گزارش خلاصه نوشتم که از خدا چه پنهان، از شما هم پنهان نباشه.
مدیونید اگر فکر کنید نمایشگاه امسال مطبوعات خلوت بود. آقا شلوغ! آنقدر که ما برای پرسیدن آدرس در ورودی به ماشین چمن زن محوطه – منظورم کاربر ماشین چمن زن – متوسل شدیم. در ابتدای ورود، یک غرفه معرفی و فروش گیاهان دارویی به چه بزرگی جلب نظر می کرد. چه اشکالی دارد؟ شاید یکی فشارش افتاد یا اعصابش از دست حالا هرکی خرد شد، نباید یک استکان دمنوش دستش داد آیا؟ کنار این غرفه یک غرفه دیگری بود که همان اول کار داشت مرا روانه زندان می کرد. یک آقایی چهارشانه و روم به دیوار با شصت بیل بالای لب، یک لوله را کرده بود توی چشم پیرزن بنده خدا و حالافشارنده کی فشاربده! تا رفتم که از پیرزن نگون بخت دفاع کنم، دوستم تابلوی بزرگی را نشانم داد که رویش نوشته بود: ویزیت رایگان دکترعلفی؛ قرنیه کاوی و قرینه یابی گیاهی!
باید بگویم که غرفه های نمایشگاه مطبوعات امسال فقط و فقط به مطبوعات یا خبرگزاریهای کاملاً تخصصی واگذار شده بود و دیگرانی هم اگر تک و توک آمده بودند حتماً به ضرب پارتی بازی بوده ولاغیر! مثلاً! مطبوعه تخصصی بنیاداموربیماریهای خاص که روی شش شماره از هفت شماره اش عکس مرحوم هاشمی رفسنجانی را چاپ کرده بود و پسته خندان و پسته غمگین. یا “ستاد توسعه فرهنگ، علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری” عناوین نشریه اش این بود: چشیدن طعم شادی در یک دقیقه، راهکارهایی برای دورزدن مرگ دسته جمعی!، چرا زیگیل می زنیم و چند عنوان فناورانه دیگر که چون اینجا خانواده نشسته نمی توانم بگویم.
بازار غرفه های مطبوعات یا خبرگزاریهای هنری، امسال خیلی گرمتر از پارسال است و تقریبا! در همه آنها خانم های جوان دارند هنر را “نقد” می کنند و یا با چندنفر دیگر از این گیسوکمند – ریش بلندها دارند به بررسی تفاوت ضمنی هنرپسامدرنیته از دیدگاه فرویدیسم با پسیکوژورنالیسم کانتی می پردازند. در هرکدام هم چندتا آدم عینک دودی به چشم نشسته اند و به افق خیره شده اند، یکی هم قِرقِر فیلم می گیرد و چیلیک چیلیک عکس می اندازد. مطبوعات موفقیت و راههای ثروت اندوزی و مال آوری هم کم شلوغ نیستند. از اینجا به بعد را تنهایی ادامه دادم چون دوست ساده من رفت که با یکی از این خانم های غرفه مجله “بچه ها موفق باشید” موفقیت را همانجا به دست بیاورد ولی آمدند بردندش بیرون. معلوم شد روی مجله نوشته بوده “بچه ها مواظب باشید” تازه همان خانم موفق، بالای غرفه را به من نشان داد نوشته بود: ” ی روزی، ی جایی، ی کسی، ی چیزی… صبرداشته باش…”!!! سریع تشکر کردم و از کادر خارج شدم. آنطرفتر یک عده داشتند دنبال یک بنده خدایی می دویدند که خیلی شبیه محسن هاشمی رفسنجانی، رییس شورای شهر تهران بود. چون خیلی تند می دویدند شعارهایشان را درست نشنیدم ولی یک چنین چیزی بود:
دولت اعتدالی جیبها رو دوره کردن
پدیده رو لاشخورا خالی کردن… (تردید از بنده است)
چیز جالب دیگری که امسال نظر مرا و بقیه را جلب کرد نامهای مطبوعات، خبرگزاری ها و غیره های امسال در نمایشگاه است لذا ضمن تبریک به معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد، توجه شما خوانندگان محترم را به برخی از این اسامی جلب می کنم:
کسره ها بدون فتحه ها
انجمن دوقلوهای میان قامت دودست
اندیشه بوزان ذرت آبادی
دونیمه سیب، یکی کرم خورده یکی چیپ
قلم فرازان خردجوی نیکنام اندیش عشق آسانی…[بقیه داشت]
ترشی تره بدون گلپر
سکه های کشف نشده پنجسال دوم ناصری
(لیست اسامی غرفه ها در دفتر راه راه محفوظ است). تأکید می کنم که اینها اسامی مجلات یا غرفه های نمایشگاه بودند و ارزش دیگری ندارند و تازه غرفه هایی که به نوعی مربوط به خوراکی جات بودند را نگفتم. برای مثال چهارتا غرفه فقط برای قهوه داریم که هرکدام ماهنامه منظم منتشر می کنند: قهوه خوران، قهوه بیداران، قهوه پران و قهوه در. برخی از غرفه ها هم نامهای کاملاً نوآورانه برای خودشان یا مجله شان انتخاب کرده اند که آدم می ماند واقعاً! مثلاً سفلیس و سرآمدی! یا لنگرکوش! [علامت تعجب را گذاشتم که سوالی نخوانید]
تازه از دست یک موجود سفید مودراز و شاهزاده سبیل قیطانی خلاص شده بودم که چشمتان روز بد نبیند، دوتا غول، این هوا جلوی رویم سبز شدند. شیرین دوبرابر من قدشان بود و از فضا آمده بودند نمایشگاه مطبوعات برای بازدید! آب دهانم را که قورت دادم داشتند می رفتند، اسمشان پشت کتفشان بود، هردو آتروپات بودند و از تبدیل شوندگان همشهری. داد زدم به سانتوس سلام برسانید… از این دست ابتکارها برای جذب مشتری – ببخشید، مخاطب؛ در این نمایشگاه کم نیست. یک غرفه میز و صندلی چوبی چیده با حصیر و خانم با لباس محلی و… چای و نبات. دیگری ماکت هنرپیشه ها را درست کرده تا ملت عکس بگیرند و بگذارند روی شبکه جهانی. غرفه ای در کنار مجله ها املت می فروشد با نصف پیاز! آن یکی با شما مصاحبه رایگان انجام می دهد و پاک می کند! حتی در یک غرفه می توانستی قبض هایت را پرداخت کنی و برای دوستانت شارژ بخری!
تنها قسمتی که می شود یک مدیریت قوی و کاربلد را با برنامه ریزی دقیق در آن دید، بخش رسانه ها مخالف دولت است که همگی را داخل یک راهرو گذاشته اند و برحسب اتفاق یک ستون به چه بزرگی جلوی این راهرو قرارگرفته و راه را بسته است. البته سخنگوی دبیرخانه دفتر به خود ما گفت که از معمار مصلی بابت این ستون شکایت کرده اند. خبرگزاری دانشجو که خیلی بدتر آورده است. به دلیل اشتباه انسانی روی داده، غرفه اش را به سه نفر اجاره داده اند. البته از این دست غرفه های مهجور و گم شده بازهم هست. معبر ۲۳، نتوانسته مجله اش را به موقع منتشر کند به دلیل مشکلات مالی ظاهراً! پیشنهاد کردم برود عضو انجمن مطبوعات “قهوه”ای شود. اسمش را هم بگذارد: قهوه بر ۲۳٫ درست بعد از معبر ۲۳، انجمن روزنامه نگاران دفاع مقدس غرفه دارند که خالی است و هیچکدام هم نیستند. جایشان خالی! در عوض غرفه بسیج سازمان صداوسیما بزرگ است و روی همه بیست تا صندلی اش نشسته اند دارند میوه های فصل را بررسی محتوایی می کنند!
سلام
خوب بود، فقط لطفا از آتوبات ها هم غافل نشوید، تو پارکینگ بودن بیچاره ها تو چشم نیومدن