آژانس صلح‌آمیز

رمان صلح قبل از جنگ

مجلس سرکاری- فصل اول

خانم موریه حواسش به پسرش بود تا جایی را به آتش نکشد و همان طور به صحبت های رییس جمهور و اهل مجلس توجه داشت. داد زد «آهااای پسره‌ی بی اصل و نسب حیف آن همه سکه که پای کلاس آیین مملکت‌داری پای تو ریختم. بیا دو کلام حرف حساب یاد بگیر»

عرض ادب

سلام

به صلح آورانی که در وقت جنگ
فروشند از حق ملت سلام

به آن ها که مجذوب موگرینی اند
و دارند بدجور غیرت، سلام

اندر مزایای مذاکره تیتر

درد آبا و اجدادی

نوش داروی چینی به او قالب کرده بود و رستم هم دستش به جایی بند نبود. دوست نداشتم مثل رستم باشم. دوست داشتم سوار رخش بشوم و به جنگ شهرام تپل بروم.




عنوان