مشاور آزادی‌خواه

ما آزادی می‌خواهیم

همش با خودم می‌گم که چرا باید توی مملکتی زندگی کنم که توش آزادی نداریم. بعد مامانم میگه وا! این بچه آل‌زده شده.

در نقد کاهش سرانه مصرف شیر

سیر می‌خوریم، شیر می‌شیم!

اما اصلاً راسو چه کم از شیر دارد؟ شیر فقط پارتی‌اش کلفت‌تر بود که شد سلطان جنگل!

کاریکلماتور

یار غار

ـ قافیه را باخته بود، شعرش دنبال وزن می‌گشت.

مشاوره در خدمت

دهن سرویسی دروغکی!

یهو شوهرم با یه بچه به بغل و با نیش تا پس‌گردن باز اومد توی اتاق و بچه رو داد بغلم. خواهر شوهرم یهویی گفت: سورپرایز! دروغ سیزده بود.




عنوان