نامه‌های روزانه یک نی‌نی نابغه (۲)

استقبال گرم

با صدای کلفتش می‌گفت: «عمه به قربانت برود» و بعد هر بار تکرار این جمله، جغجغه‌ام را تکان می‌داد. صدای جغجغه که با صدای جیرینگ‌جیرینگ النگوی‌هایش قاطی شده بود، رفته بود روی اعصابم!

جانورشناسی «barandaz»

پینوکیو

خوب اگر از بتون‌های خود سد هم بپرسیم با گفتن:« داداش کار منو همکارام ذخیره آبه. اینجور وصله‌ها به ما نمی‌چسبه. برو خدا یه جا دیگه روزیتو حواله کنه.» پاسخ دندان‌شکنی به ما می‌دهند.

یک گازْ کتاب

گفتند زبان ندارند؛ دندان هم ندارند؟!

قوانین مرجوع کردن کتاب در سایت موجود است و «عدم همخوانی کتاب شاهنامه با کتاب‌های دیگرِ شلفی که تازه نصب کردم» در محدوده قوانین قرار نمی‌گیرد.

انشا با موضوع «مصرف آب»

تقسیر کیه؟!

مادرمان آن روز کلی حرف‌های بوق‌دار به معلم‌مان گفت که چرا آب را هَدر می‌دهد. ولی آقا اجازه مادرمان خودش هم همین کار را می‌کند ولی نمی‌دانم چرا وقتی این حرف را زدیم دمپایی که آن موقع نزد را زد.




عنوان