مسؤول دغدغهمند که بسیار خشمگین شده بود جوانی را که پا در کفشش کرده بود، در چاه نفت انداخت تا مشکل ضمانت وام جوان برای همیشه حل شود و از چاه نفتی که متعلق به بیت المال بود محافظت نماید.
جوانان سرزمین که با ریشخند از این اتفاق میگذرند و با خنده میگویند: «جوان روز نمیخواهد، فرصت میخواهد!» باید حواسشان جمع باشد که زورخانه که نیامدند! تازه رخصت هم نگرفتند بعد فرصت میخواهند! همینکه سنگ نیندازند جلو پای جوانان و قانون بیخودی و نخودی نگذارند، خودش فرصتی گرانبها برای جوانان است تا خود را شکوفا کنند.