بفرما چای

سالروز مبارزه با استعمار انگلیس

یه استعمار دیگه‌مون نشه؟

قضیه در خاندان سلطنتی به این صورت بوده که بزرگترها بالای سر قنداقه شاهزاده یا پرنسس تازه متولد شده می‌ایستادند و بچه که زبان باز می‌کرد و می‌گفت:«اَقِّه» می‌گفتند:«قبرس استعمار شود.» یا بچه که می‌گفت:«مااا» ظنی به مامان گفتن بچه نمی‌بردند و می‌گفتند استعمار «مالزی» را می‌خواهد.

چای

در هُرم سوزان جنوب و شط شرجی
آبی به روی آتش جان است چایی

چای از کجا به درآمد!

در وِرای کشف چای

دید چی‌او‌یانگ مثل چی تا لنگ ظهر خوابیده و در پی کار نیست. فریاد برآورد که ای مرد برو صیفی‌جاتی بستان و به خانه بازگرد تا ترشی هفت بیجاری بسازم و بفروشم که نزدیک است از گرسنگی تلف شویم.




عنوان