نامه‌های روزانه یک نی‌نی نابغه (۲)

استقبال گرم

با صدای کلفتش می‌گفت: «عمه به قربانت برود» و بعد هر بار تکرار این جمله، جغجغه‌ام را تکان می‌داد. صدای جغجغه که با صدای جیرینگ‌جیرینگ النگوی‌هایش قاطی شده بود، رفته بود روی اعصابم!

مناجات همسری

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که از عشقش مگس شد، بینوا یوز!

مشاوره در خدمت

دهن سرویسی دروغکی!

یهو شوهرم با یه بچه به بغل و با نیش تا پس‌گردن باز اومد توی اتاق و بچه رو داد بغلم. خواهر شوهرم یهویی گفت: سورپرایز! دروغ سیزده بود.

زبان عشق




عنوان