در تدارک کریسمس همایونی

قیمه‌ها تو ماست‌ها

در دم شعری سراییدیم. گفتیم با دایره و تنبک آهنگینش سازد. «آخ تو شب کریسمس منی...» مستمعین قالب تهی کردند، موکداً عرضه داشتند که قصیده نظیر ندارد. گفتیم: غزل است. گفتند: همان.

ملیجک شدن قبله عالم

کریسمس شاهانه

به رسم عادت ملوکانه، دست به زیر کمر برده شکم ملوکانه را دادیم جلو. گلویی صاف کردیم و امر کردیم تختی بیاورند جهت جلوس. خنده شاه به سر حد کمال رسید. دستمان را طبق عادت بردیم به کلاه قجری که نرمی کلاه و توپک متصله برق از کله ملوکانه پراند.

راه راه ۲۷۱

راه راه ۲۷۰