حالا این بندگان خدا هی میگفتند بین روسیه و ژاپن جنگ شده به همین خاطر قند رفته بالا؛ اما علاء گوشش بدهکار نبود. همین کار باز موجب اعتراض مردم شد؛ ولی عینالدوله در برابر اعتراضها یه گوشش در بود، یکی دروازه.
اینور را نگاه میکردی انقلاب، آنور را نگاه میانداختی انقلاب و یک مقدار جنبش، این وسط را میدیدی، فقط سبیل همایونی شاه و امر، امر ملوکانه و از این حرفها
تاجران و جهانگردان وقتی در جهان گشتند فهمیدند که شاه، دست تنها خسته میشود و شاه خسته حالی به احوالش نمیماند و نمیتواند به حرمسرایش هم برسد، چه رسد به اداره امور کشور.
از همین روی پس از نشستن بر صندلی پادشاهی و لمیدن بر روی آن با گفتن «خبه... خبه... خوب چهارتا نماینده دور هم جمع شدید و برای مملکت میبُرید و میدوزید! مگه مملکت شاه نداره؟» به مخالفت با مجلس پرداخت.