مادربزرگت که پیشتر گفته بودم چقدر ارادتمند ایرج میرزای خدابیامرز است، با کمی ابتکار و تلفیق روش ایرج و بروسلی، خواهرم را با دلو از چاه فلکزدگی بیرون کشید و آنقدر زد تا خواهرم با خون جاری شده از دماغش پای برگه غلط کردمی که مادرم تهیه کرده بود را امضا کرد
امید است با اجرای دقیق این برنامه، آمار سرانه مطالعه کشور بیشتر و بیشتر شود.
رونوشت به روابط عمومی به جهت اعلام رسانهای (به جز آن 5 نفر که خودشان میدانند)
مادربزرگت را که میشناسی، خیلی به ایرج میرزا ارادت دارد و کمی هم دستش سنگین است، فلذا قضیه کنکل شد. این شد که با کوله باری از غم و کلهای کچل راهی پادگان شدم.